خلاصه ماشینی:
"سپس این شعر روی تصویر پخش میشود: دیگر گذشت آن دور کبر تقدیر زنجیر من است شاید نمیدانی؛ولی از خود خلاصم کردهای و آن روح بارانم ببین چون عشق تقدیر من است سریال ترسیمکنندهء حاج یونس فتوحی عابد است که به سبب عبادات خود،مغرور میشود، عشق زمینی به جانش میافتد،او را از هستی میاندازد،ثروت و آبرویش را بر باد میدهد و حتی عبادت را که حجاب او بوده نیز از بین میبرد.
این پیام دوم که عشق،راهی است برای رسیدن به عشق الهی،آموزهای صوفیانه است که البته عینا از داستان شیخ صنعان،به این سریال انتقال یافته است؛چنانکه توصیه به شکستن خود و بیآبرو کردن خویش،برای رهایی از قیود-کاری که حاج یونس در مسجد میکند-نیز آموزهای صوفیانه است که به گفتهء روحانی مسجد،مورد تأیید منابع دینی و آیات و روایات رسیده از معصومان(ع)نیست.
آیا اگر هستی شفا نمییافت،او ایمان جدیدی را تجربه میکرد یا همچنان به خدا معترض بود؟ آنچه حاج یونس کنار تخت هستی میگوید که از خود رها شده است،شعاری بیش نیست و اگر نبود امداد الهی در شفای هستی،او به ورطهء کفر میافتاد نه توبهء شیخ صنعان زاییدهء وضع فعلی اوست و نه توبهء حاج یونس؛یعنی نه عشق بالاتر از مجازی شیخ صنعان دارای ریشه است و نه عشق حاج یونس به خدا.
این ضعف در داستان حاج یونس فتوحی نیز راه یافته است و عشق بالاتر او بر اثر اجابت دعای او از سوی خداوند و خواب دیدن همین مطلب توسط هستی،نمیتواند علتی منطقی برای ایجاد چنین تحولی،یعنی گذر از عشق مجازی به عشق حقیقی باشد،."