چکیده:
برآشنایان با فلسفهاسلامی، بحث لبس بعد از لبس یا حرکت در جوهر، بحثی بسیار
آشناست. ریشههای این بحث - بنابر نظر حکیم صدرالمتألهین - در کلمات حکیمان پیش از
سقراط بوده است. ملاصدرا، قهرمان این نظریه، در مبرهن ساختن و پاسخ به اشکالهای این
بحث، تلاش بسیار کرد. یکی از اشکالهایی که مانع پذیرش حرکت در مقوله جوهر از سوی شیخ
فلاسفه اسلام، ابنسینا، شده، نیاز حرکت به موضوع (متحرک) است که به عقیده شیخ، حرکت
جوهری فاقد آن است. ملاصدرا و تابعان او، در پاسخ به این اشکال بسیار کوشیدهاند و چند پاسخ
نقضی و حلی ارائه دادهاند. در این مقاله، نویسنده همه آن پاسخها را بررسی کرده و در پایان پس
از فراز و نشیبها و کر و فرهای فراوان، نتیجه گرفته است که هیچ کدام از آن پاسخها، گره
فروبسته موضوع در حرکت جوهری را نمیگشاید واشکال شیخ رئیس برحرکت در مقوله جوهر،
همچنان به قوت خود باقی است. لذا باید برای پاسخ به آن، چارهای دیگر اندیشید یا برای توجیه
تغیر و تحولاتی که به نظر ما درعالم خارج واقع میشود، نظریهای دیگر پرداخت.
خلاصه ماشینی:
"به عبارت دیگر، اینکه ما میتوانیم بگوییم که شیء الف از مرتبه A حرکت کرد وبه مرتبه B رسید و شیء ب از مرتبه C حرکت کرد و به مرتبه D رسید، بنابراین فرض است که در تمام مراتب میان AوB شیء الف - حداقل در ذهن ما - و در تمام مراتب C تا D شیء ب ثابت مانده است، باید به دلیلی غیر از بقای حقیقت وجود باشد، چرا که آن میان الف و ب و همه مراتب آنها مشترک است و موجب تمییز آنها از یکدیگر نمیشود؛ و نه ماهیت الف و ب است، چرا که این ماهیت نوعیه در تمام مراتب حرکت - در حرکت جوهریه - ثابت نیست تا منشأ وحدت شود؛ و نه فصل اخیر الف و ب است، چرا که با تغییر ماهیت نوعیه فصل اخیر نیز تغیر کرده است؛ و نه گفتن اینکه مابه الحرکة و مافیه الحرکة دو تا نیستند این وحدت را توجیه میکند، زیرا شیئی که عین تغییر و تحول باشد خود ملاک وحدت خود در تمام مراحل تغییر نیست؛ و نه قول به معقول ثانی بودن حرکت و نفی نیاز به موضوع خارجی این گره را میگشاید - و شگفتی از مرحوم مطهری است که ایشان که قایل به هیولای اولی است، چگونه در اینجا میگوید که در ماده ضرورتی ندارد که بقائش را فرض کنیم و هر مرتبه ماده است برای مرتبه بعد، با آنکه این سخن را در باب برهان قوه وفعل نیز میتوان گفت و نیازمند اثبات وجود بالقوه محض نبود، و اینکه فرموده است که در حرکت، ماده و صورت و قوه و فعلیت هم آغوشند، امری نیست که اختصاص به حرکت داشته باشد، بلکه در همه موجودات مادی چه قایل به حرکت جوهریه باشیم یا نباشیم، این حکم صادق است؛ چنانکه در بحث تلازم هیولی و صورت - البته برای کسانی که اصل وجود هیولی را بپذیرند - بیان میشود - نتیجه آنکه، اشکال شیخ برحرکت جوهریه همچنان به قوت خود باقی است؛ هر چند اشکال بربقای هیولی در کون و فساد نیز وارد باشد - یا کسی اصل وجود هیولی را انکار کند - لذا باید برای توجیه تغییر و تحولاتی که به نظر ما در عالم خارج واقع میشود، راه دیگری اندیشید؛ بویژه اگر به اصالت وجود وفادار باشیم."