خلاصه ماشینی:
گاهی برای تأمین مصالح طبقهای از طبقات جامعه به وجود میآید، در این صورت حاکم و دستگاه حکومت تنها در خدمت آن طبقه است و هرگز به مصلحت توده مردم نمیاندیشد مگر اینکه غیرمستقیم، منافع آن به طبقه حاکم بازگردد.
ما در مقاله «جامعه و طبقات اجتماعی در نهجالبلاغه» گوشهای از این معانی را بیان کردهایم و دیدیم که امام(ع) در عهدنامه خود به مالک اشتر، چگونه اساس محکم و استواری وضع میکند تا حکومتی برای توده مردم، و تنها توده مردم، بنیان شود؛ حکومتی که تنها به منافع طبقه خاصی نیندیشد و حقوق مردم را صرف رفاه و خوشبختی آن طبقه نسازد.
اما این همه سفارش برای چیست؟برای اینکه حکومت تنها برای مردم و مصالح مردم کار کند، و از این است که حاکم باید مصلحت توده مردم را وجهه نظر خود سازد، و اقدامات گوناگون خویش را بر اساس نیازهای جامعه پایهریزی کند.
این طبقه در قلمرو حکومت امام هرگز از امتیازی برخوردار نیستند، و افراد آن با تمامی آحاد مردم یکسانند، و از وظایف حاکم است که اگر کسی از اینان از حدود قانون تجاوز کند، یا بیش از حق خود چیزی بخواهد او را هدایت و تنبیه نماید.
اما همه این حقوق، به وفاداری مردم نسبت به پیمان و بیعتشان بازمیگردد، یعنی روزی که امت زمام حکومت را به دست امام میسپارد، با او به اطاعت و فرمانبرداری پیمان میبندد، و چنانچه او، امت را به امری فراخواند یا به کاری فرمان دهد، و نپذیرند و از اطاعت سرپیچی کنند، و یا به نصیحت و خیرخواهی به صلاح او نکوشند و بر دوستی او پایدار نمانند، حاکم برای اداره صحیح مملکت قدرتی نخواهد داشت.