خلاصه ماشینی:
"در سمیناری که در دسامبر 1972 به منظور بحث دربارۀ ساختگرایی برگزار شد،شرکتکنندگان ساعتها از موضوع اصلی منحرف شدند و به بحث دربارۀ ماهیت زبان شعری پرداختند-در حالیکه در جلسۀ صبح همان روز مقالۀ اصلی در مورد«بوطیقا و نظریۀ ادبی»،این نظر ار که میتوان زبان شعری را به عنوان نوعی انحراف از کنفرانسی کاملا متفاوت،در تابستان سال 1972،شرکتکنندگانی که قصدشان تدوین دستور العملی کلی برای ارزیابی و سنجش سراسری قابلیت ادبی در سطوح سنی نوجوان و جوان بود،با همین مسئله درگیر شدند و همگی به دام آن افتادند:ادبیات چیست؟من،به نوبۀ خود،قویا بر این باورم که برای رویارویی با این مسئله،باید به سراغ زبانشناسان رویم و از آنان کمک بگیریم،هر چند که حل نهایی آن هنوز هم به عهدۀ خود ماست.
ولی حتی اگر رمز را نیز باید بدانیم،تا زمانی که با کلام ادا شده تماس نگرفتهایم،چیزی نخواهیم فهمید؛برای مثال،تا زمانی که کلمات مرا بر این صفحۀ کاغذ نبینید(یا به قرائت بلند آنها گوش نکنید)،پیامی در کار نیست پیام که فرستنده و گیرنده را در فعل ذاتا انسانی ارتباط وحدت میبخشد،خود صرفا صورت یا شکلی لفظی )labreV( است که بدون اتکا به تمامی دیگر عناصر رخداد کلامی قادر به انتقال و عرضۀ معنای خود نیست.
»من نیز به نوبۀ خود مایلم به این نکته اشاره کنم که یاکوبسن و لوی-استروس روش مؤثری برای ایجاد تمایز میان دو گونه از نظامها ارائه نمیدهند:نخست آن دسته از نظامها که وجودشان صرفا دال بر آن است که «این یک شعر است»-نظیر نظام قوافی و دیگر فرآیندهای که اساسا ماهیتی مکانیکی دارند-و دوم آن گروه از نظامها که ما را از اصالت شعری قطعه مورد نظر مطمئن میسازند-نظیر این یا آن شکل خاص استفاده از نظام قوافی."