چکیده:
نویسنده معتقد است جایگاه یک کشور در اقتصاد بین الملل میتواند بر سیاست خارجی آن تاثیرگذار باشد. مقاله در ابتدا با طرح یک چارچوب تئوریک مبتنی بر نظریه های موجود در مورد سیاست خارجی کشورهای در حال توسعه از یکسو و نظریه دولت رانتیر از سوی دیگر استدلال میید که چگونه یک دولت در عرصه بینالملی نفوذپذیر گشته و در اثر فشار خارجی به تعدیل سیاست خارجی خود میپردازد. نویسنده سپس این چارچوب تئوریک را در مورد سیاست خاورمیانه ای دولت اسراییل به کار میبندد و استدلال مینماید که وابستگی اسراییل به کمکهای نظامی صادی آمریکا تا حدی آنرا در مقابل خواستهها و منافع ایالات متحده نفوذپذیر نموده است. مقاله برای نشان دادن این نکته به صلح خاورمیانه اشاره مینماید.
خلاصه ماشینی:
"مقاله حاضر به تحقیق و بررسی در مورد بخشی از سیاست خارجی دولت اسراییل که مربوط به صلح خاورمیانه (از مادرید 1991 تا اسلو 1993 و پس از آن) است می پردازد و ارتباط میان تمایل اسراییل برای شرکت در روند صلح و وابستگی ساختاری این کشور به کمکهای آمریکا را بررسی می کند.
(17) درباره کمکهای آمریکا به اسراییل این سوال مطرح است که آیا آمریکا میتواند از کمک خارجی خود به دولت اسراییل به عنوان اهرمی برای نفوذ بر سیاستهای آن استفاده نماید و آیا تاکنون چنین کاری را انجام داده است؟ در جواب باید گفت وابستگی اسراییل به کمکهای نظامی و اقصادی آمریکا را میتوان به عنوان یک عمل بالقوه در نفوذ آمریکا بر اسراییل تصور نمود.
توضیح داده شد که دولت اسراییل به عنوان یک دولت رانتیر وابسته به کمکهای نظامی و اقتصادی آمریکا هر چند کشوری عقبمانده نیست، اما دیستم تصمیمگیری سیاست خارجی خود، در مقابل آمریکا نفوذپذیر شده و تا حدودی در راستای خواسته های این کشور گام برداشته است.
5-6 2- البته واضح است که این دیدگاه بیشتر مربوط به دوران جنگ سرد است، اما در حال حاضر نیز میتوان چنین تصور کرد که سیاست خارجی کشورهای در حال توسعه تحت تاثیر رقابت میان قدرتهای بزرگ پس از جنگ سرد قرار داشته باشد.
F. K Organski,The $ 36 Billion Bargain Strategy and Politics in to Israel (New York: Columbia University Press, 1990) 27- پایان جنگ سرد و نظام دو قطبی تاثیرات عمده ای بر سیاست خارجی کشورهای تحت الحمایه آمریکا و شوروی گذاشته است."