خلاصه ماشینی:
"در اثنای این جشنها،آنانی که عمق و ماهیت استعمار را درک کرده بودند با خود میاندیشیدند که چرا و به چه بهایی،بالاخره استعمار حاضر به ترک مناطق مستعمره شد و از این پس چه کسانی جایگزین آنان خواهند شد و چگونه از استقلال ملی دفاع خواهند کرد و اصولا این طبقه حاکمان جدید،چه تفاوتی با حکومت مستقیم استعمار خواهند داشت؟ در طول حضور مستقیم استعمار،ساختارهای اجتماعی بومی و سنتی تقریبا تخریب و سازمانها و نهادهای نیمه مدرن به سبک اروپایی جایگزین آنها شده بود.
چه کسی جز آنان توان اداره جامعهای را داشت که تمام نهادها و سازمانهای آن به دست معلمان غربی آنان پیریزی شده بود!اما آیا این شاگردان تازهکار میتوانستند بینیاز از معلمان خود،حکومت و نهادهای نوبنیاد اجتماعی را اداره کنند یا اساسا بقای خود را در رأس هرم قدرت تضمین کنند؟ آن عدهء قلیل،بالاخره به چرایی خروج استعمار پی بردند، یعنی آن تحول و انقلابی را که مردم به اسم استقلال ملی جشن گرفته بودند چیزی نبود جز تغییر ابعاد زندان و تعویض زندانبانها!اکنون این ملتها به زندانیانی استقلالیافته تبدیل شده بودند،با زندانبانی از میهن خویش که با همان سبک زندانبانان سابق،کار اداره مملکت را دنبال میکردند.
پس از فارغ شدن ملتهای استقلالیافته از جشن و پایکوبی استقلال ملی،این سؤال مطرح میشد که اصولا استقلال از چه کسی و از چه چیزی؟در این اثناء،فریاد استغاثه فلسطین برخاست مسلمانان منطقه به محض آغاز حرکت و برخورد با مرزها و حکومتهای ملی و احزاب ملیگرا تازه پی بردند که آنان از همبندان مسلمان خود استقلال یافتهاند نه از زندانبانان!حتی در وضعیت جدید،ابعاد زندان نیز تنگتر شده و زندانبانان،بومی شدهاند."