خلاصه ماشینی:
"بعد از پیروزی انقلاب،دکتر خرازی که مدیر شبکه 1 بود و از موضوع تئاتر سربهداران خبر داشت صحبت کرد که بهتر است این کارها به شکل وسیعتری ساخته شود.
آقای مطهری به من گفت(آقای اصفهانی و آقای آلادپوش هم بودند)شهادت میدهی که من مجتهد هستم؟من در مقام مجتهد به شما میگویم تا این لحظه برای شما واجب کفایی بود، از امروز مسئله نمایش و سینما واجب عینی است.
من به معاونت آقای مطهری به من گفت شهادت میدهی که من مجتهد هستم؟من در مقام مجتهد به شما میگویم تا این لحظه برای شما واجب کفایی بود،از امروز مسئله نمایش و سینما واجب عینی است.
من و مرحوم رهگذار خیلی بعد از پیروزی انقلاب،دکتر خرازی که مدیر شبکه 1 بود و از موضوع تئاتر سربهداران خبر داشت صحبت کرد که بهتر است این کارها به شکل وسیعتری ساخته شود.
وقتی که سال 51 حسینیه ارشاد را بستند (یک شب سربهداران اجرا شد و ریختند دکور را خراب کردند)تئاتر متوقف شد خاطرهای که هیچ وقت فراموش نمیکنم،مربوط به اپیزودی است که آقای افخمی تصمیم گرفت نمایش داده نشود و حتی نگاتیو آن از بین برود،اسم آن «شهر میکدهها»بود که شیخ حسن در هجرتش از باشتین به نیشابور شبی در قلعهای قرار میگیرد که محل عیاشی و می خوارگی اشراف زادهها و...
چطور از شیخ حسن جوری و آن نگاه به آدمهای دینی از جمله علمای دینی میرسیم به فیلمهای اخیر که آخوندها یا متحجرند و یا خیلی سیاسی و انقلابی نیستند؟از آن فضای اجتماعی که در حوزه فرهنگ و هنر وجود داشت چطور به این فضا رسیدیم؟ اینها مقولات زیربنایی است که باید صاحب نظران درباره آن صحبت کنند."