خلاصه ماشینی:
"ما شکی را به خاطر داریم که با سؤال"وجود در آنجا چیست؟"هیدگر(هستی و زمانبند 25)همراه است:"آیا به نحو ماتقدم مسلم میگردد که دسترس به وجود-در-آنجا باید عبارت از نوعی تفکر و امعان نظر نظری محض در باب من به عنوان محور اعمالی باشد که عنوان میکند؟و آیا این شیوه طرح'وجود-آنجا'بنابر تجزیه و تحلیل وجودی،نوعی فریبکاری و حتی فریبکاریای است که بنیاد آن در وجود-آنجا قرار دارد؟شاید حقیقت داشته باشد که وجود-آنجا با عادیترین توضیح خواهیهایی که برای خود طرح میکند،پیوسته از خود میپرسد:'من آن هستم'و بدون تردید وقتی چنین وجودی نباشد جار و جنجال او هر چه بیشتر است؟و صفت مشخصه وجود-آنجا،وجودی که همیشه از آن من است،بنیاد همان وجود در آنجایی است که قبل از هر چیز و اغلب،خود آن نباشد؟و آیا تجزیه و تحلیل وجودی،که من را به عنوان امری مسلم مبداء کار خود قرار داده است،در دامی میافتد که وجود-آنجا فی نفسه خود-به صورت تفسیر کاذب بدیهی و بلاواسطه از همان خود در راهش میگسترد؟آیا ممکن نیست محقق گردد که افق وجودشناسی ضروری برای تعیین آنچه به عنوان حقیقت مسلم محض به فکر ما میرسد،خود از نظر بنیادی نامتعین میماند؟"14 من در اینجا نیز به فلسفه هیدگر،حرف به حرف،متمسک نمیشوم،بلکه بهقدر سعی خویش آن را ادامه میدهم.
و بدان قناعت میکند که امکان آن را نشان بدهد،در وراء نقد ایدهآلیسم هوسرل از یک جانب ثابت کند که پدیدارشناسی باز هم پیش فرض تجاوزناپذیر هرمنوتیک است،و از جانب دیگر این که پدیدارشناسی نمیتواند برنامه قوام و بنیاد خود را بدون تقوم به صورت تفسیر زندگانی ضمیر،به مرحله اجراء درآورد."