چکیده:
قلمرو معرفتی برنامه درسی، قلمرو نسبتا جدیدی است که در اوایل قرن بیستم پا به عرصه وجود گذاشته است. در طول چند دهه که از عمر این عرصه از دانش بشری سپری شده است، شاهد اختلاف نظرهای اساسی میان صاحبنظران و نظریه پردازان بوده ایم که مهم ترین آنها اختلاف نظر ناظر به منبع الهام بخش تصمیمات برنامه ای است که ریشه در فلسفه تعلیم و تربیت مورد توجه افراد داشته و معرف رویکردهای گوناگون نسبت به برنامه درسی است. سه منبع الهام بخش که همان جامعه، معرفت سازمان یافته و یادگیرنده می باشد، نوعا به عنوان منابع انحصاری یا غالب مورد توجه برنامه ریزان بوده بدین ترتیب محصولات یا برنامه هایی شکل گرفته اند که بر مبانی جامع الاطراف و قابل دفاعی استوار نبوده اند. در طول تاریخ کوتاه برنامه درسی، تلاشهایی نیز به عمل آمده است تا از سه منبع الهام بخش یاد شده رفع تزاحم نموده آنها را به عنوان سه عنصر اساسی در فرآیند تعلیم و تربیت، سازگار و قابل جمع با یکدیگر معرفی کنند. نگارنده در این مقاله به تبیین و تشریح موفق ترین تلاشی که در این زمینه انجام گرفته است پرداخته و رویکرد حل مساله را با اقتباسی از نظریه دیویی برای نخستین بار به عنوان تجلیگاه وحدت و آشتی منابع سه گانه ارائه کرده است. این مقاله توسط آقای دکتر محمود مهر محمدی عضو هیات تحریریه فصلنامه تعلیم و تربیت تهیه و ابتدا در همایش علمی - کاربردی آموزش عمومی (تهران 0 1374) ارائه شده است. فصلنامه تعلیم و تربیت ضمن ابراز خشنودی ا این که فرصت درج این گونه مقالات ارزشمند را یافته است، بدین وسیله از نویسنده محترم تشکر نموده امیدوار است معلمان، مربیان، کارشناسان و همه دست اندرکاران آ»وزش و پرورش از مطالعه آن بهره مند شوند.
خلاصه ماشینی:
در طول چند دهه که از عمر این عرصه از دانش بشری سپری شده است،شاهد اختلاف نظرهای اساسی میان صاحبنظران و نظریه پردازان بودهایم که مهمترین آنها اختلاف نظر ناظر به منبع الهامبخش تصمیمات برنامهای است که ریشه در فلسفهء تعلیم و تربیت مورد توجه افراد داشته و معرف رویکردهای گوناگون نسبت به برنامهء درسی است.
در طول تاریخ کوتاه برنامهء درسی،تلاشهایی نیز به عمل آمده است تا از سه منبع الهام بخش یاد شده رفع تزاحم نموده آنها را به عنوان سه عنصر اساسی در فرآیند تعلیم و تربیت،سازگار و قابل جمع با یکدیگر معرفی کنند.
به عبارت دیگر،او اعتقاد داشت تعلیم و تربیت واقعی که متضمن رشد دانشآموزان است،مولود ایجاد سازگاری میان این سه منبع یا به تعبیر او این سه عامل اساسی است؛به همین جهت در تئوری تعلیموتربیت پیشرفتگرا،وجههء اصلی همت خود را تبیین رابطهء طولی میان آنها قرار داد.
(18) مسأله محور بودن برنامه،تجلیگاه کیفیت رفع تزاحم میان الگوهای مختلف در اندیشهء دیویی نظریهء تعلیم و تربیت دیویی در بخش گذشته مورد بررسی قرار گرفت و روشن شد که جوهر و اساس این نظریه را باید در توجه متعادل و اصولی به منابع یا عوامل سهگانه در طراحی برنامههای درسی دانست.
هنر و جوهر تعلیم و تربیت را باید در ایجاد انگیزه و رغبت درونی برای یادگیری جستجو کرد و این مهم به اعتبار این که برنامههای درسی مسأله محور یادگیری را منوط به برقراری ارتباط با دنیای یادگیرندگان یا علایق و نیازهای ایشان میدانند حاصل شدنی است.
(1)- CURRICULUM (2)- KLIEBARD (3)- TANNER (4)- KLEIN (5)- DEWEY (6)- NSSE (7)- H.