چکیده:
جمعیت ایران متشکل از اقوام، ملّیت ها، گروه ها و اقشار گوناگونی است که هر یک، فرهنگ خاص خود را داراست. بیش از نیمی از این جمعیت را افرادی تشکیل می دهند که زبان مادری آنها فارسی نیست یا به زبانی صحبت می کنند که اگر چه فارسی است ولی با زبان مردم پایتخت و شهرهای بزرگ ایران تفاوت دارد. با این وصف، آموزش و پرورش هم چنان به روش متمرکز اداره می شدو. کتاب های درسی نیز تابع این تمرکزگرایی است و مطالب این کتاب ها در تهران و توسط کارشناسان سازمان کتاب های درسی تهیه می شود. از شواهد موجود می توان دریافت که کم تر تحقیقی در مورد نیاز ها و علایق اقوام، گروه ها و ملیت های ساکن کشورها صورت گرفته یا کتابی با توجه به ویژگی های فرهنگی این افراد تهیه شده است. این مشکل زمانی خود را بیش تر نشان می دهد که از زاویه تفاوت های فرهنگی این اقوام و گروه ها به آن نگریسته شود. به عبارت دیگر، با توجه به اهمیت فرهنگ در شکل دادن به خصیت انسان، میزان موفقیت هر دانش آموز در درون نظام آموزشی، به مقدار زیاد، تحت تاثیر ویژگی های فرهنگی وی قرار دارد. از این رو، از همان شروع تحصیل در دوره ابتدایی و حتی پیش از دبستان، شرایط نابرابری برای دانش آموزان فراهم می شود که در نهایت، به عدم موفقیت یکی و موفقیت دیگری - چه در تحصیل و چه درزندگی بزرگ سالی - منجر می گردد.
خلاصه ماشینی:
ارزشیابی از کارآمدی آموزش چندفرهنگی و میزان دستیابی به هدفهای آن معلمان برای آگاهی از تناسب و مثبت بودن کلاس درس خود در پاسخگویی به نیازهای دانشآموزانی با فرهنگهای مختلف،میتوانند به سؤالات زیر جواب دهند و با بررسی آنها دریابند که کلاس آنان تا چه حد در این مسیر حرکت کرده است: 1-آیا تلاش کافی صورت گرفت تا تنوع فرهنگی فراگیرندگان نه به عنوان مشکلی که باید با آن کنار آمد بلکه به مثابهء یک فرصت مناسب و مغتنم مورد توجه قرار گیرد؟ 2-آیا تلاش کافی صورت گرفت تا فراگیرندگان در کلاس آزادی بیان داشته باشند و بتوانند عقاید متفاوت خود را بیان کنند؟ آیا دانشآموزان میتوانستند عقایدی متفاوت با عقاید گروه فرهنگی حاکم را داشته باشند؟ آیا معلم این عقاید را سرکوب میکرد یا به سایر دانشآموزان اجازه میداد که عقاید مخالف را خاموش کنند؟ 3-آیا فضای کلاس نشان دهندهء تنوع فرهنگی بود؟آیا تابلوهای نصب شده بر دیوارها نشان دهندهء احترام به تنوع فرهنگی بود یا از احترام و ارزشگذاری به یک فرهنگ حکایت داشت؟ 4-آیا سازماندهی کلاسها به گونهای نبود که به جدا کردن بعضی از فراگیرندگان به تبع طبقه اجتماعی و قومیت آنها از دیگران بینجامد؟ 5-آیا تلاش شد تا تفاوتهای زبانی و سبکهای متفاوت یادگیری درک شود؟آیا الگوهای سازمانی و روشهای تدریس جدیدی طراحی شد تا به فراگیرندگان متعلق به فرهنگهای مختلف در یادگیری کمک کند؟ 6-آیا تلاش شد تا دیدگاههای فراگیرندگان دارای فرهنگهای مختلف نسبت به نگیزش،برتریجویی از همسالان،رقابتجویی و مواردی از این نوع درک شود؟ 7-آیا تلاش شد تا الگوهای مختلف خانوادگی(از جمله خانوادهء گسترده)درک شود؟ آیا مشارکت فراگیرندگان در زندگی تحصیلی و اجتماعی در مدرسه تأمین شد؟ 8-آیا تلاش شد تا با هر فراگیرنده با احترام رفتار شود و به او همانند بقیه نگریسته شود؟آیا تلاش شد تا با هر فراگیرنده به مثابهء عضو مؤثر و ارزشمند کلاس برخورد شود؟ آیا به همهء فراگیرندگان کمکهای درسی یکسانی ارائه شد؟آیا همهء فراگیرندگان بهطور یکسان از خدمات خاص مدرسه استفاده کردند؟ 9-آیا تلاش شد تا همهء دانشآموزان در گروههای چندفرهنگی کار کنند و با یکدیگر به گفتوگو و مبادلهء اطلاعات بپردازند و احساس کنند که عضو مؤثری برای گروه هستند؟ 10-آیا تلاش شد تا آموزش چندفرهنگی به عنوان بخش عمدهء فرآیند یاددهی- یادگیری به کار گرفته شود؟آیا این برداشت در مورد کل محیط مدرسه نیز مصداق داشت؟ خلاصه به رغم رشد و پیچیدگی نظامهای ارتباطی و تبدیل شدن زمین به دهکدهای جهانی، حفظ هویت زبانی و فرهنگی یرای اقوام و ملیتها به صورت یکی از عمدهترین مسائل اجتماعی و سیاسی امروز جهان درآمده است13.