خلاصه ماشینی:
"چرا همه یاران لژدار امین الدوله دچار بیمهری و بیشغلی و بیعنوانی و بیپولی شدند،ولی امین الدوله کماکان در پایگاه قدرت باقی ماند،به پایه و پایگاه وی افزوده شد؟ «دکتر ملکزاده»در تاریخ خود درباره بدگمانی شگفتانگیز شاه به رئیس دفتر خود از سندی یاد میکند که ما بدون دخل و تصرف خوانندگان را به طرف کتاب او میبریم: (ما خلاصه سند تاریخی که به خط ناصر الدینشاه است در اختیار«مخبر السلطنه» میباشد از نظر حقیقتجوئی نقل میکنم:) خفیه نویسان روس و انگلیس ناصر الدینشاه که از فشار و مداخله دو همسایه جنوب و شمال در امور ایران دلتنگ بود در اواخر سلطنتش به این فکر افتاد که پای یکی از دولتهای بزرگ اروپایی را در ایران باز نماید و بدینوسیله رقیبی برای روس و انگلیس بوجود آورد چون در آن زمان فقط دولت«آلمان»بودکه در تحت قیادت بیزمارک به اوج قدرت رسیده بود بر آن شد که محرمانه با دولت آلمان معاهده ببندد و امتیازاتی به آن دولت بدهد و این منظور در صورتی علمی میشد که روسها و انگلیسها غافگیر شوند و در مقابل کاری انجام شده قرار گیرند،اینکه«مخبر الدوله»پدر«صنیع الدوله»را محرمانه احضار میکند و به او دستور میدهد که بدون آنکه احدی اطلاع حاصل کند به برلن برود و برطبق نظریاتی که کتبا به او داده بود با«بیزمارک»معاهده ببندد و برای اینکه جاسوسان روس و انگلیس از منظور این مسافر مطلع نشوند به او دستور داد که عریضه به ما بنویس و برای معالجه استدعای مسافرت به فرنگستان را بنما،سپس کتابچه کهه به خط خود نوشته بود و حاوی مطالبی بود که باید با دولت آلمان مذاکره کند به او میدهد و نیز کتابچه رمزی که به خط خود نوشته بود برای ارسال مراسلات در اختیار او میگذارد و در آخر آن کتابچه چنین مینویسد:احدی نباید از منظور ما مطلع شود،راپرتهای خودت را به توسط پسرت «مخبر الملک»برای ما بفرست و از دادن هر نوع اطلاعات بوسیله امین الدوله اجتناب کن زیرا امین الدوله پیش از آنکه مطالب را بعرض ما برساند به قلهک خواهد داد."