چکیده:
انسان در طول زندگی خود با مشکلات عاطفی گوناگونی دست به گریبان بوده و برای حل
آنها به روشهای مختلفی درست زده است. روشهای برخورد با مشکلات عاطفی متنوع است و از
روانکاری تا رفتارگرایی را شامل میشود. یکی از تازهترین شیوههای برخورد با
مشکلات عاطفی شناخت درمانی است. این مقاله به بحث در روشهای شناختی و کاربرد آنها
در درمان اختلالهای عاطفی میپردازد. ابتدا روشهای: الف= روان درمانیهای منطقی، ب=
آموزش مهارتهای سازگارانه، ج= درمان به شیوه حل مسأله بیان میگردد و سپس نمونههای
کاربردی ارائه میشود. نمونهها از صدها نمونه انتخاب شده و میتواند الگوی عملی
برای کاربرد این روشها باشد. ارائه نمونهها قدمی آغازین در این زمینه است و
میتواند مورد نقد و بررسی قرار گیرد.
خلاصه ماشینی:
"مثلا اگر فردی در زندگی خود شکست بخورد دچار افسردگی میشود ظاهرا چنین مینماید که آن شکست باعث این افسردگی شده است.
گاهی بیمار اندیشهای غیرمنطقی دارد مثلا بیمار افسرده با مشاهده اینکه شیر آب دستشویی چکه میکند یا پیلوت اجاق گاز خراب شده یا یکی از پلهها لق شده است نتیجه میگیرد که این خانه برای زندگی کردن مناسب نیست.
درباره افسردگی با مراجع صبحت شد و درباره اینکه این حالت گاهی بر فکر آدمی غالب میشود و او تصور میکند که هیچ کاری از او ساخته نیست، گفتگو شد و خاطرنشان شد که اگر کاری را فرد شروع کند خواهد دید که میتواند قدمهایی هرچند اندک بردارد و از انجام آن کار مثلا نقاشی، لذت ببرد.
درمانگر مراجع را مطمئن میسازد که اگر شخصا عملی را انجام دهد به راه حل سازندهای برای برطرف نمودن اشکالات عاطفی خود دست خواهد یافت و باعث میشود تا دید مثبت و موفقی نسبت به آینده پیدا کند.
تفاوت این روش با حساسیتزدایی که به صورت شرطی خلافی اجرا میگردد در این است که در این روش، ابتدا مراجع با تجسم موقعیتهای اضطراب در ذهن خود به صورت ذهنی با آن موقعیتها برخورد میکند و وقتی موقعیتها برای او اضطرابزا نبود، با موقعیتهای واقعی در خارج برخورد میکند.
تعلیم این مهارتها شامل سه مرحله است: در مرحله اول به مراجع تعلیم داده میشود تا در برابر عوامل استرسزا به صورت آمادگی برای عامل فشار، احتمال غلبه بر عامل فشار، مواجه شدن با عامل فشار و توان سازگاری با آن واکنش نشان دهد."