چکیده:
نظامیان بعنوان یک گروه ذینفوذ قدرتمند نقش مهمی را در عرصۀ سیاست با هدف
تأثیرگذاری بر نخبگان حاکم و یا دستیابی به قدرت برای رسیدن به مقاصد خود ایفا
میکنند. از جمله مشکلات رهبران سیاسی در کشورهای مختلف جهان نحوۀ تنظیم رابطۀ خود
با نظامیان میباشد که شایسته است بر اساس سازوکارهای قانونی حوزۀ وظایف و
مسئولیتهای هر کدام از آنها مشخص گردد. علاوه بر عوامل درون سازمانی و کاهش مشروعیت
نخبگان سیاسی حاکم، باید بر نقش نیروهای اجتماعی خارج از ساختار نظامیان، نحوۀ
دستیابی کشورها به استقلال و فشارهای خارجی در تبیین مداخلات نظامیان تأکید نمود.
نظامیان پس از دستیابی به قدرت، توان و تخصص لازم را برای حل واقعی مسائل پیچیدۀ
سیاسی، اقتصادی، امنیتی و اجتماعی ندارند و در نهایت، با توجه به ناتوانی آنها در
مشروعیت بخشیدن به قدرت خود و فشارهای بینالمللی، قدرت را به غیر نظامیان واگذار
میکنند.
خلاصه ماشینی:
"ولی قبل از پاسخ به این سؤال اصلی ضرورت دارد که به دو سؤال فرعی دیگر که بیشتر جنبۀ توصیفی دارند پرداخته شود: حکومت نظامی چیست؟ و چگونه سیاستمداران نظامیان را تحت کنترل خود در میآورند؟ پس از بررسی علل مداخلۀ نظامیان، این مقاله به این مهم میپردازد که آیا نظامیان پس از دستیابی به قدرت توانایی حل مشکلات مختلف و ادارۀ کشور را دارا میباشند یا خیر؟ و در نهایت عوامل مختلفی را که موجب کنارهگیری نظامیان از سیاست و واگذاری قدرت به غیر نظامیان میگردد مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد.
4- نوعی دیگر از حکومت وجود دارد که در آن نظامیان ملبس به لباس مدنی (civilianized military regime) شدهاند و با استفادۀ ابزاری از اجزاب و انجام انتخابات تلاش میکنند حکومت خود را مشروع جلوه دهند ولی در واقع قدرت در دست رهبران نظامی میباشد.
نتیجه آنکه، مداخلۀ نظامیان در سطوح پایین سیاست، به عنوان یک نهاد تأثیرگذار بر سیاستمداران در جهت حفظ منافع سازمانی خود، پدیدهای طبیعی و جهانی میباشد ولی دخالت آنها در سطح بالای سیاست، کودتای نظامی، علامت مریضی یک نظام سیاسی محسوب میگردد و راهحلهای سطحی و مقطعی ارائه شده از سوی رژیمهای نظامی تنها میتواند بعنوان مسکن برای حل مشکلات این جوامع تلقی گردد و نه درمان واقعی ونهایی آنها."