خلاصه ماشینی:
کسانی که در این بحث نیز همانند بحث قبل،به رئالیسم معتقد باشند،در اظهار این مطلب، تردید نخواهند داشت که هدف مورد انتظار از علم، کشف و شناخت واقع است،اما بر طبق مبنای ابزار انگاران،تعیین چنین هدفی برای علم،متوقف بر این است که یا حساب نظریهها را از سایر اجزاء علوم تجربی -قوانین قیاسی و آماری-جدا کنیم،به این صورت که برای نظریههای علمی،هدف ابزاری(ارتباط و انتظام بخشیدن به گزارههای حاکی از مشاهدات و نیز الهام روشهایی برای انجام تجارب جدید)و برای گزارههای تجربی،هدف توصیفی قائل شویم،4و یا اینکه با قبول دیدگاه اصالت عمل5بکوشیم مفاهیم نظری را در صورت امکان به مفاهیم تجربی و آزمونپذیر ارجاع دهیم و در غیر این صورت،آنها را از قلمرو علم خارج کنیم.
در مورد اول گفته میشود که اگر اثباتپذیری عملی را معیار بدانیم،باید بسیاری از قضایای ناظر به واقع را به دلیل فقدان وسایل مورد نیاز برای انجام مشاهدات لازم،به عنوان فرضیههای بیمعنا از قلمرو علم خارج کنیم-مثلا میتوان در مورد اوضاع کهکشانی یا وجود حیات در کرات دیگر گزارههایی مطرح کرد که به علت فقدان ابزار تحقیق لازم،در زمان کنونی غیر قابل تحقیقاند-ولی اینها گزارههایی هستند که طریقه اثباتشان را میشناسیم؛میتوان وضعیتی را تصور کرد که در آن انجام مشاهده امکانپذیر باشد.
همچنین فرضیهها میتوانند از منابع معرفتی متفاوتی مانند گزارههای دینی،باورهای اخلاقی، آموزههای متافیزیکی،اسطورهها و غیره ناشی شوند،ولی آنچه برای دانشمند،جنبهء تعیینکننده دارد،امکان داوری تجربی در باب فرضیهها است،اما اینکه داوری تجربی را چگونه میتوان تحلیل کرد،مستلزم ورود به نزاع اثباتگرایی-ابطالگرایی است که با توجه به توضیحاتی که در بحث قلمرو علوم تجربی دربارهء آن داده شد،در این قسمت طرح آن صرفنظر میکنیم.