چکیده:
در این مقاله، آراء هانری کربن درباره تشیع اثناعشری نقل و نقد شدهاند. کربن از جمله کسانی
است که میخواهد تشیع را با روح معنوی ایرانی پیوند دهد و از اینرو، سعی دارد مشابهتهایی
میان تشیع و آموزههای ایران باستان بیابد. وی این کار را به سبک خاص خود انجام میدهد. کلید
طلایی کربن برای برقراری این پیوند، مفهوم «عالم مثال» است. بدینروی، او «عالم مثال» را در
همه انحای تفکر معنوی ایرانی حاضر میبیند و در خصوص تشیع اثناعشری، بسیاری از تعالیم آن
را به مدد مفهوم «عالم مثال» تفسیر میکند. در مقاله حاضر، تقریر و تفسیر کربن از تعالیم تشیع،
مورد نقد واقع شدهاند. شاید از جمله مهمترین اشکالات وارد بر آراء وی این باشد که مفهوم
«عالم مثال» را پیش و بیش از شیعیان ایرانی، عرفا یا صوفیه عرب غیرایرانی، همانند ابن عربی،
یا ایرانی سنی مذهبی همانند سهروردی، ساخته و پرداختهاند. علاوه بر آن، گزارش آمیخته با
تفسیر کربن از برخی تعالیم شیعه، با عقاید رسمی این مذهب منافات دارد و آن را از محتوای
حقیقی خود تهی میکند و در نهایت بیانگر اموری موهوم و خیالی میداند.
خلاصه ماشینی:
"گذشته از این موضوع، اینکه در متون روایی شیعه، روایاتی وجود داشته باشند که بدانگونه که کربن تفسیر کرده قابل تفسیر باشند یا حتی صریح در آن معنا باشند، دلیل بر این نیست که شیعیان مضمون آن روایات را به عنوان بخشی از عقاید خود پذیرفتهاند؛ چه اینکه عالمان شیعه در طول تاریخ، روایات را علاوه بر نقد سندی، به لحاظ محتوایی نیز بر اساس معیار مطابقت با قرآن و سنت متواتر ارزیابی مینمایند و همانگونه که در ادامه به تفصیل از علامه طباطبائی نقل خواهیم کرد «به احادیثی که مخالف قرآن است، عمل نمیکنند و اخباری را که مخالفت و موافقت آنها معلوم، بیاینکه رد کنند یا قبول نمایند، مسکوت عنه میگذارند.
به هر حال، ما به عنوان شاهدی بر اینکه دو دوره اخیر را، که در آنها افکار عرفانی و فلسفی از طریق افراد یا جریانهای خاصی وارد جهان تشیع شدهاند، نمیتوان دورههای تشیع را همچون یک کل دانست، بدون اینکه بخواهیم جانب اکثریت فقها یا اقلیت عارف مشربان را بگیریم، صرفا برای اینکه واقعیت را آنگونه که هست منعکس کنیم، دیدگاه و فتوای مخالفتآمیز یا دستکم تردیدآمیز تنی چند از فقها را درباره بنیادیترین اصل عرفا یعنی «وحدت وجود»، که در «حکمت متعالیه» ملاصدرا نیز اصلی اساسی است، نقل مینماییم تا معلوم شود که فقها در مخالفت با این اصل عرفانی تا بدانجا پیشرفتهاند که اسلام و کفر قایلان به وحدت وجود را به بحث گذاشتهاند: آیةالله سیدمحمدکاظم یزدی طباطبائی (م 1337 ق) در کتاب العروة الوثقی، که مسائل آن محور بحثهای فقه استدلالی در حوزههای علمیه میباشد، در کتاب «الطهارة» مسئله 199 چنین مینویسد: «در نجاست غالیان و خوارج و نواصب، شک و شبههای نیست، اما در خصوص مجسمه و مجبره و قائلان به وحدت وجود از صوفیه، هرگاه ملتزم به احکام اسلام باشند، اقوی این است که نجس نیستند، مگر اینکه بدانیم ملتزم به پیامدهای فاسد دیدگاه خود هستند."