چکیده:
در مجموعه قوانین مربوط به خانواده، قانونگذار قبل از انقلاب اسلامی نهادی به نام
داوری ایجاد و برای آن مقرراتی را وضع کرده بود. پس از انقلاب اسلامی، اصطلاح
«حکمیت» جایگزین اصطلاح «داوری» شده و تغییراتی نیز درمقررات آن اعمال گردید. در
حال حاضر، به موجب «ماده واحده قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق» و «آیین نامه
اجرایی» آن، قضات محاکم خانواده دادخواستهای طلاق را به داوری ارجاع میدهند تا با
تلاش داوران، از جدایی زوجین جلوگیری شده و بدین ترتیب از میزان طلاق کاسته شود.
افزایش آمار طلاق در سالهای اخیر موجب طرح سوالاتی راجع به این قانون و نحوه اجرای
آن در محاکم خانواده گردیده است. بدین جهت در این نوشتار مباحثی همچون مفهوم و
ماهیت حکمیت، سیر تحول داوری، موضوع و قلمرو داوری، و نحوه انتخاب داوران در قرآن،
منابع فقهی و قوانین موضوعه، مورد بررسی قرار گرفته است و پس از آن با یک بررسی
آماری معلوم گردید؛ این قانون به جهت نقصهای که دارد کارایی لازم را ندارد؛ لذا در
انتهای مقاله پیشنهادهایی در راستای اصلاح قانون حکمیت ارائه گردید.
In the collection of rules devoted to family، the legislator، before the Islamic revolution، set up an institution called “Dāvari”_ judgment_ and codified regulations for it. After the Islamic revolution، however، “Dāvari” was replaced with “Hakamiyyat”_ arbitration_ and the related regulations were modified. Presently، in accordance with “the single-clause act of the divorce regulations amendment law” and “the executive by-law”، family courts judges send divorce petitions to “Dāvari” so that arbitrators can do their best to prevent divorce and reduce divorce rates. The increase in divorce rates in the recent years resulted in questions concerning the law and the way it is executed in family courts. Thus، the paper discusses over issues such as the concept and nature of arbitration، arbitration procedures، the subject matter and the limits of arbitration، the criteria for selecting arbitrators in the Holly Quran، the jurisprudential texts، and the related acts of parliament. The statistical study shows that the law is inefficient due to the shortcomings. Finally، suggestions are proposed at end of the paper to improve arbitration law.
خلاصه ماشینی:
"از میان فقهاء، تنها ابن براج در بعضی آثار خود نظریه توکیل را پذیرفته است، لکن وی نیز از این نظریه عدول کرده و نظریه تحکیم را قبول نموده، ایشان به این تغییر نظر اذعان نموده و مینویسد: «وقد ذکرنا فی کتابنا الکامل فی الفقه فی هذا الموضع أنه علی طریق التوکیل والصحیح أنه علی طریق التحکیم، لانه لو کان توکیلا لکان ذلک تابعا للوکالة وبحسب شرطها» (ابن براج، 1406ق: ج2، ص266) ما در کتاب «الکامل فی الفقه» خود در این رابطه ذکر کردهایم که این امر به صورت توکیل است، و صحیح آن است که آن به صورت تحکیم میباشد، زیرا اگر توکیل باشد، هر آینه تابع مقررات وکالت بوده و تابع شرایط آن خواهد بود ]و حال آن که چنین نیست[.
قانون آیین دادرسی مدنی مصوب 1318 متعرض مساله داوری شده و ماده 676 به داوری در دعاوی خانوادگی اشاره نموده و چنین مقرر داشته بود: «در موارد اختلاف بین زن و شوهر راجع به سوء رفتار و عدم تمکین و نفقه و کسوه و سکنی و نیز هزینه طفلی که در عهده شوهر و در حضانت زن باشد از طرف هر یک از زوجین طرح شود، دادگاهها میتوانند به درخواست هریک از طرفین، دعوی را ارجاع به داوری نموده و در صورت عدم تراضی آنها در تعیین داور، لااقل دو نفر را از بین اقرباء طرفین و در صورتی که در محل سکونت خود اقرباء نداشته باشند، از اشخاصی که با آنها معاشرت و دوستی دارند تعیین کنند.
در بخشی از ماده 676 این قانون آمده است: «در موارد اختلاف بین زن و شوهر راجع به سوء رفتار و عدم تمکین و نفقه و کسوه و سکنی و نیز هزینه طفلی که در عهده شوهر و در حضانت زن باشد از طرف هر یک از زوجین طرح شود، دادگاهها میتوانند به درخواست هریک از طرفین، دعوی را ارجاع به داوری نموده..."