چکیده:
«عشق»، جاذبهای غیرمرئی و پدیدهای رازآلود است که مهمترین نقش را در تحرک، قوام
و دوام عالم ایفا مینماید. اهمیت و نقش تعیین کنندهی عشق در هستی، حکمای الهی را
بر آن داشته است تا با ژرفنگری در مقولهی عشق و تفکیک اقسام و تعیین مراتب آن و
... ، بحثی اساسی را به این مهم اختصاص دهند. نوشتار حاضر به منظور تبیین اجمالی
مقولهی عشق، پس از ورود به مباحث معناشناختی عشق، ذکر اقسام و مراتب آن، به مباحثی
از قبیل رابطهی عشق مجازی با عشق حقیقی، اختیار و تکلیف در محدودهی عشق مجازی،
تکلیف عاشق در فراق و وصال، علت و علاج عاشق و ... میپردازد و سرانجام با رویکردی
اجمالی به بحث «عشق و ازدواج»، نقش عشق را به عنوان «زمینه» و نیز «پیامد» ازدواج
بیان میدارد و به مهمترین تدابیر شریعت در جهت تحکیم عشق پس از ازدواج اشاره
مینماید.
Love is an invisible appeal and a mysterious phenomenon which has the fundamental role in the ambulation، consistency، and perpetuity of the world. The significance of love in the world made the theologian philosophers to think deeply of love، its classifications and stages، devoting an important portion of their discussions to the issue. To provide a general explanation of love، the present paper first proposes a semantic study of love، elaborating on the types and stages of love and topics such as the true and the unreal love، free will and determinism in love، the duty of lovers during loneliness and consummation، the cause of love and the healing of lovers. Finally، the writer discusses over “love and marriage” from a general perspective and explores the role of love in preparing the ground for marriage and love as the result of marriage، referring to religious strategies for strengthening love after marriage.
خلاصه ماشینی:
"بررسی اشعار مولانا نشان میدهد که وقتی مولوی با شمس محشور بوده است، در بسیاری از اشعار وی، نشانههای سوز و احساس فراق از شمس، هویدا است؛ زیرا در آن زمان هنوز روح مولوی با روح شمس متحد نشده بود؛ ولی پس از آنکه سالها از عشق مولانا به شمس میگذرد و حتی از جهت ظاهری بین این دو فاصله و فراق میافتد و در یکی از عوالم عشق، ناگهان برای مولانا تحولی حاصل میشود و وی احساس میکند که با وجود دوری و از دست دادن شمس تبریزی به وصال او رسیده است و روح شمس را با روح خود متحد میبیند، دربارهی وصال پر شور خود که با احساس حصول روح شمس در وجود وی و اتحاد روحی با او حاصل میشود، اشعار زیبا و فراوانی را میسراید.
در ابتدا به سه نکته از نکاتی که سبب حساسیت و موقعیت ویژهی این نوع ازدواجها است، اشاره میشود: نکتهی اول: عشق نوعی پدیده روحی است که قرار و آرام را از عاشق باز پس میستاند؛ ولی زندگی خانوادگی همانند منشوری است که دارای ابعاد بسیار فراوان است و هرگز نمیتوان صرفا با تکیه بر این پدیده و حالت روحی، بنیاد زندگی متعالی و هماهنگی را بنا نمود؛ بلکه برای کسب موفقیت، باید اخلاق، دیانت، تعقل و سایر ارزشها را نیز در خدمت عشق گرفت."