چکیده:
رویکرد بازار «نقد» از طرفی و ضعف «امر به معروف و نهی از منکر» در جامعه از دیگر سو، ما را بر آن داشت تا با
بررسی روایت نادر موجود در این مورد (حدیث پشت جلد فصلنامه)، چگونگی شکلگیری زمینههای اجتماعی
رویکرد «نقد» و نیز «امر به معروف و نهی از منکر» را شرح دهیم و به کیفیت رابطه بین آن دو و نیز به علل رونق
کنونی «نقد» و اهمیت موضوع «امر به معروف و نهی از منکر» در احادیث و متون اسلامی اشاره کنیم.
خلاصه ماشینی:
"از همین جا میتوان پاسخ دومین سؤال طرحشده در صدر مقاله را دریافت؛ و معتقد شد زمانی که در جامعهای ملاکهای قوی «شخصی» و نیز موازین اجرایی «عملی» امر به معروف و نهی از منکر احراز نشده است بلکه از اینگونه ملاکهای سازنده چه بهلحاظ قوام اخلاق فردی و چه ازنظر موازینی که براساس آن اصول اخلاقی یک جامعه مترقی میتواند حیات روحی و روانی خود را تأمین کند و آن را ارتقا بخشد، فاصله میگیرد و درواقع، این مبانی سازنده در آن جامعه تنزل مییابند و ضعیف یا بهطور کلی منتفی میشوند و موضوع امر به معروف و نهی از منکر، خصایص متقن ایجابی خود که عمدتا گرایش، رشد، اجرا و تبلیغ نیکی و «معروف» و نیز خاصههای سلبی خود که عبارت از اجتناب، تضعیف و انتفای بدی و «منکر» است، را از دست میدهد و بیمارگونه بهسوی انحطاط رهسپار میشود، چارهای نیست جز اینکه دست به دامان مبانی گنگ و تعریفنشده و متنزلی (نسبت به مقام مترقی امر به معروف و نهی از منکر) چون «نقد» شد که با عیبجویی فاصله چندانی ندارد، احتمالا دیدگاه مثبتی از آن تلقی میشود، در عین اینکه شاید نیاز چنین مردمی به «نقد» بیش از نیاز آنها به «امر به معروف و نهی از منکر» باشد.
اگر از دیدگاهی دیگر به موضوع «حکمت» نگریسته شود، به موجب حدیثی از حضرت علی (ع) که میفرمایند «الحکمة ضالة کل مؤمن فخذوها من أفواهالمنافقین» (تمیمی آمدی، 1377: 285) حکمت، گمشده هر انسان باایمانی است؛ آن را فراگیرید اگرچه از دهان منافقان باشد!)، میتوان چنین استنتاج کرد: اولا حکمت، «گمشده» هر مؤمن است؛ بدین معنی که همه نیاز به حکمت و سخنان حکیمانه را درک نمیکنند؛ اما شخص مؤمن که ایمان به خدا در دل او جای گرفته و ذهن و عمل او درصدد پیمودن راه کمال است، تشنه چنین سخنانی است، سخنانی که درواقع قوه محرکه او در این راه است و همواره میتواند پیچ و خمهای راه کمال را به روی او بگشاید و همچون چراغی راه را برای او روشن سازد."