خلاصه ماشینی:
"مثلا عقل نامیده میشود از جهت آنکه به منزلهء عقال و قیدی است برای وجود مطلق؛صادر؟؟؟گویند به اعتبار آنکه اول اثر و معلول حضرت حق است که: «اول من قرع باب الاحدیة هو العقل»؛نور قاهرش دانند«لظهوره فی نفسه و مظهریته لمادونه»؛آنرا «عقل کل»خوانند به اعتبار اشتمال بر کلیات وسیعه و احاطه بر آنها؛«روح»خوانندش از جهت آنکه حیوت تمام اشیاء و موجودات ممکنه قائم به اوست؛«قلم اعلی»به واسطهء آنکه در احوال نفوس کلیه نقوش حقایق و معارف به وسیلهء او رسم میشود.
زیرا:عقل بهواسطهء خطاب تکوینی اقبل و ادبر از مقام شامخ خود در مراتب وجود تنزل نموده و بدون تجافی از مرتبهء خاصهء خود صعود به مراحل مینماید تا اطاعت امر به رجوع نموده و به ساحت قدس ذات فاعل وجوبی معاودت کند؛و این خطاب مستطاب را در هر آنی به موقع اجرا گذارد،و چون حرکت وجود در مراتب«دوری»است نه مستقیم؛ و اگرنه لازم آید که برای واجب تعالی مراتب کمال متناهی شود که بالبدیهه باطل است.
چنانکه سابقا اشاره شد اول موجودی که به واسطهء التفات به ماهیت امکانی و توجه به قصور و عجز ذاتی نسبت به ذات علت و فاعل وجوبی اظهار خضوع و خشوع نمود عقل اول بود؛و خود این خضوع حقیقت عبادت است.
معانی خمسهای که تا اینجا برای عقل بیان شد مابین فلاسفه و متکلمین و اخباریه محل اتفاق است بدون اختلافنظر؛تنها اختلافی که وجود دارد همان است که فوقا اشاره شد بر اینکه این معانی عقل، مراتب ظهور یک قوه است یا قوای متعددی هستند با یکدیگر مختلف،بدون اشتراک در حقیقت؛ولی مکرر گوشزد ساختیم که عقل حقیقی تشکیکی دارای درجات متفاوت است از حیث قوت و ضعف."