خلاصه ماشینی:
"بالجمله چون حقیقت عقل قابل معرفت و ارتسام ذهنی نیست ناچار به وسیلهء صفات و لوازم و مفهومات منترعه (1)غیر از حق تعالی که وجودی صرف و بسیط من جمیع الجهات و حیثیاتست جمیع موجودات از شائبهء ترکیب مبرا نیستند؛عقل اول چون نسبت بموجودات مادون خود احاطهء تامه دارد بسیط است و نسبت بحق و مقایسهء آن باوجود مطلق مرکب از جهت وجدان و فقدانست،چون ماهیت امری اعتباریست و مراتب عقول در سلک یک وجود واحد قرار دارند و از شؤون ربویی محسوب میشوند احکام ماهیت و سوائیت در آنها مغلوب است و حکم وجود غلبه دارد«و الله غالب علی امره»بلکه نور عقل اول که از آن تعبیر به نور ابهر و نور اول نمودهاند حقایق موجود در تحت قدرت و اختیار خویش را نیز مقهور نموده است به نحویکه آثار و احکام جمیع وجودات مطوی در نور ساطع عقل اول است.
(1)اگرچه قاعدهء بسیط الحقیقه در مورد واجب اول استعمال شده است و بسیط و واحد حقیقی منحصر به حق اول میباشد ولی از آنجائیکه در سلسلهء طولیهء هر وجودی عالی محیط،و قاهر نسبت به مادون میباشد،چه آنکه وجود عالی جامع کمالات مادون به نحو وحدت میباشد،«الا ما یتعلق بالنواقص»مثلا عقل اول چون مجلای وصول فیض به عقل ثانی است همهء کمالات وجودی عقل ثانی را واجد است،و نقائص ناشی از تنزل از فاقد نفس ناطقهء انسانی نسبت بقوای ظاهری و باطنی همین حکم را دارد،و بوحدتها کل القواست،و جمیع فعلیات قوای نازله و عالیه در وجود نفس منطوی است،روی همین لحاظ برخی از ابناء تحقیق از عقل و نفس ماهیت را نفی نمودهاند،چه آنکه عقل کلی نسبت بنفس غیر محدود و معرا از ماهیت و نسبت به مبدأ اصلی وجود صاحب ماهیت و محدود میباشد."