چکیده:
در بحث »معرفت لازم و کافی در دین اسلام«، که یکی از مهمترین و دشوارترین مباحث معرفتشناسی دینی است، با سه پرسش اساسی مواجهیم: اولا، در دین )اسلام(، به چه نوع معرفتی میتوان دست یافت؟ آیا دستیابی به معرفت یقینی بالمعنیالاخص در دین ممکن است؟ ثانیا، در صورت امکان دستیابی به چنین نوع معرفتی در دین، آیا تحصیل و کسب آن لازم است، یا صرفا مظنه یا علم متعارف یا جزم کفایت میکند؛ ثالثا، در صورت کفایت علم متعارف یا جزم، معیار صدق این گونه معرفتها چیست؟ این نوشتار، پس از بیان واژههای »دین« و »معرفت« و شرح کاربردهای معرفت و دیگر مقدماتی که به نحوی در فهم یا حل مسئله دخالت دارند، به این نتیجه رسیده است که اولا، دستیابی به یقین بالمعنیالاخص در بخشهایی از دین ممکن است؛ و ثانیا، به رغم امکان دستیابی به معرفت یقینی، تحصیل آن لازم نیست. افزون بر ادلهای که به آنها استناد شده، تلاش شده است تا دیدگاه متفکران مسلمان در این مسئله پیگیری شود. نتیجه کاوش این است که متفکران مسلمان به طور جداگانه به این مسئله نپرداختهاند. تنها شهید قاضی طباطبایی و میرزای قمی و آیتالله مظاهری به روشنی این بحث را مطرح کردهاند و از میان آنان، مرحوم قاضی دستیابی به یقین بالمعنیالاخص را در اصول اعتقادی لازم دانسته است، که دیدگاه و ادله وی در این مقاله نقد شده است. گرچه دیگران این مسئله را به طور مستقل مطرح نکردهاند، میتوان با توجه به قراین و شواهدی، به آنان نسبت داد که تحصیل یقین بالمعنیالاخص در دین لازم نیست
خلاصه ماشینی:
". اکنون مسئله این است که اولا، در دین به چه نوع معرفتی میتوان دست یافت؟ آیا میتوان در همه بخشهای دین به معرفت یقینی بالمعنیالاخص دست یافت یا اینکه چنین معرفتی صرفا در پارهای گزارهها و معرفتهای دینی ممکن است و در برخی بخشهای دیگر دین، دستیابی به چنین معرفتی ممکن نیست، بلکه صرفا میتوان به معرفت اطمینانی )علم متعارف( و در نهایت به یقین روانشناسانه دست یافت؟ ثانیا، بر فرض اینکه دستیابی به یقین بالمعنیالاخص در همه یا پارهای گزارههای دینی ممکن باشد، آیا تحصیل چنین مرتبه رفیعی از معرفت در دین لازم است؟ به تعبیر دیگر، آیا در دین چنین معرفتی از انسانها خواسته شده یا اینکه مظنه یا اطمینان یا یقین روانشناسانه که با جهل مرکب نیز سازگار است، کفایت میکند؟ ثالثا، در صورت کفایت علم متعارف )اطمینان( یا جزم )یقین روانشناختی( مبانی معرفتشناختی اینگونه معرفتها چیست؟ به تعبیر روشنتر، چنین معرفتهایی چگونه موجه میشوند؟ یا به عبارت سوم، معیار صدق اینگونه معرفتها چیست؟ پرسشهای مزبور مشکلترین مسائل معرفتشناسی دینی است؛ و بلکه میتوان گفت از مسائل پیچیده معرفتشناسی مطلق نیز دشوارتر است و حل آن به دقت و تلاش بیشتری نیاز دارد."