چکیده:
در معرفتشناسی فلاسفه مسلمان، ادراکات فطری انکار میشود. مراد ایشان از ادراکات فطری همان ذهن یا ذهنیات، یا به بیان دیگر، صور ادراکی )اعم از تصوری و تصدیقی( است که به نحو بالفعل از آغاز تکون و شکلگیری ذهن در انسان موجود بوده، حالت شناختاری دارند. این معرفتشناسان معتقدند کانت به چنین امور فطریای معتقد است. اما با تأملاتی چند روشن میشود که اولا، آنچه کانت فطری میداند عینا همان ذهن یا ذهنیات یا صور ادراکی بالفعل نیستند. به بیان دیگر، محل نزاع و تعارض میان دو معرفتشناسی، آنگونه که تصور میرفت، واحد نیست. فطریاتی را که فلاسفه اسلامی در آغاز تکوین منکر آنند، کانت نیز انکار میکند. ثانیا، آن معنا از امور فطری که مورد نظر کانت است، با بیان و قالبی دیگر، در معرفتشناسی فلاسفه مسلمان به چشم میخورد
خلاصه ماشینی:
"پارهای از این پرسشها بدین قرارند: الف( آیااین چارچوب استعدادی فطری که زمینه عینی ظهور ذهن و ذهنیات است و در صقع نفس قرار دارد، استعدادهای ادراکیند یا افعالی و یا ترکیبی از هر دو؟ اگر ادراکیند یا افعالی - ادراکی، آیا این پرسش پدید نمیآید که اگر ذهنیات در چارچوبهای »ادراکی« از پیش مقدر و ما تقدم و فطری رخ میدهند و این چارچوبها امر ادراک را جهتدار و متعین میسازند و در واقعنمایی آن دخالت میکنند، آیا این دیدگاه همان نکتهای نیست که درباره کانت مطرح، و انکار میشود؟ اگر این زمینه استعدادی فطری، »افعالی« است، یعنی تنها افعالی وجود دارد که نفس در تشکیل ذهنیات به کار میبرد و از سنخ فعلند و نه ادراک، این پرسش مطرح میشود که آیا فلاسفه اسلامی در روانشناسی فلسفی خود به مبادی معرفتی برای افعال معتقدند یا نه؟ اگر به این مبادی معتقدند، باز هم به استعدادهای فطری ادراکی برمیخوریم و مشکل ایدئالیسم و سلب واقعنمایی ادراک مطرح میشود، و اگر به مبادی معرفتی قایل نیستند باید به ظهور افعال گزافی در نفس معتقد شوند؛ ولی اساسا چرا تمام نفوس انسانها یک سلسله افعال گزافی واحد را در امر تشکیل ذهنیات به ظهور میرسانند؟ ب( با فرض اینکه افعال مزبور گزافی باشند و اساسا نفس چنان ساخته شده باشد که در بطن خود واجد چنین ساختارهای استعدادیای است که به تدریج در همه به ظهور میرسند و هیچ مبدأ معرفتی برای آنها متصور نیست، در این حالت این پرسش قابل طرح است که اگر نفس ما با استعدادها و قابلیتها و تواناییهای دیگری سرشته میشد، آیا ذهنیات ما به گونهای دیگر نبود؟ آیا میان این استعدادها که علت پیدایش ذهنیاتند و ذهنیات، که معلول آنها هستند - هر چند علیت، اعدادی باشد - سنخیتی وجود ندارد؟ اگر سنخیتی باید باشد پس استعدادهای دیگر میتوانند ادراکات دیگری را فراهم آورند، و این به نظر فلاسفه اسلامی همان بازگشت به سخن کانت است که دستگاه ادراکی را دارای عینک میداند."