چکیده:
جان لاک که از فیلسوفان برجستهء تجربی مسلک انگلیسی است،در حوزهء مباحث فلسفی و اجتماعی از آراء قابل اعتنایی برخوردار است.دیدگاههای خاص تحلیلی او درباره مسائلی چون: 1-وضع طبیعی و قانون اخلاق طبیعی مبتنی بر آن 2-حق طبیعی و دارایی خصوصی 3-قرارداد اجتماعی به عنوان منشأ جامعه سیاسی و حکومت مدنی،باعث شد او در شمار مهمترین فیلسوفان صاحب فلسفه سیاسیای قرار بگیرد که در شکلگیری دنیای جدید بعد از رنسانس سهم مؤثری داشتهاند. 2L آنچه در مقالهء حاضر عرضه میشود به تعبیر موجز نویسندهء آن این است که:«لاک در مقام یک متفکر، منابع وسیع بلا استفادهء دنیای جدید را،برای تدارک مقدمه کبرایی که اساس بحث فلسفه سیاسی او را تشکیل میدهد،بکار گرفت. این مقاله که درصدد ایجاد امکان گفتوشنود بین بحث فلسفی و شواهد تاریخی است،ابتدا خلاصهای از توجیهاتی که لاک برای وجوه مالکیت خصوصی در رساله دوم درباره حکومت به دست داده،ارائه میکند،سپس نقصان منطقی این استدلالها و نیز عدم ارتباط آنها با جامعه انگلیسی چه در زمان تألیف و چه در زمان انتشار رساله را نشان میدهد.»
خلاصه ماشینی:
"61 چرا لاک نمونههای خود را تقریبا بدون هیچ تمییزی یکبار از مدرنترین جامعه سرمایهداری و بار دیگر از زندگی سکنه اولیه آشکار اخذ میکند؟آیا او شیوهای را بکار میبسته است که بعدها رویکرد اصحاب روشنگری گردید:بدین ترتیب که براهین خود را به گونهای طراحی میکردند که اشتمال بر تمام بنی آدم داشته باشد،و یک قانون طبیعی جامعه را به نحوی بیان میکردند که همانقدر در زمان آدم و حوا صادق باشد که در عصر حاضر،برای ملاکین و تجاوز انگلیسی و مستخدمین ایشان به همان اندازه معتبر باشد که برای بومیان جامائیکا و کارولینا؟مطمئنا این یکی از انگیزههای وی بوده است اما فقط یکی از آنهاست.
پس لاک دیگر چگونه میتوانست استدلال کند که کار بزرگ تعلیق محدودیتهای ناشی از یک قانون طبیعی خداداد برای تملک اموال میتواند بوسیله"توافق ضمنی و داوطلبانه"افراد جامعه انجام شود؟چگونه یک قانون طبیعی میتوانند با توافق انسانها به حال تعلیق درآید؟ اگر چنین میبود افراد-اگر اکثریتی را تشکیل دهند- میتوانند جمع شده و جامعه مشترک المنافع خود را به دموکراسی عوام تبدیل کرده و سپس به سلب مالکیت از مالکین رای دهند.
»32 خاستگاه اجتماعی و اقتصادی که لاک رساله دوم را در آن نوشت-عمران و آبادی گسترده زمینهای کشور که بخش عمده آن اکنون در اختیار مالکان خصوصی قرار داشت همراه با وجود جمعیت کثیری از کارگران بیزمین و با دستمزد پائین و افراد بیکار-نظریه مالکیتی را که مطابق آن فرد با آمیختن کار خود با زمین بلا استفاده مالک آن میشود و ظاهرا خود را وقف تداوم نظم مناسب آن سرزمین میکند،به پارادکس تبدیل نمود."