چکیده:
این مقاله به چگونگی ارتباط نفس مجرد با بدن در فلسفه اسلامی از دیدگاه
فلسفه مشاء «ابن سینا» و فلسفه اشراق «سهروردی» میپردازد.مسئله ارتباط مجرد با مادی از مهمترین مباحثی است که فکر بسیاری از
فیلسوفان را به خود مشغول کرده است.
با توجه به اینکه چگونگی ارتباط مجرد با مادی از جنبه انسانشناسی در
مقایسه با جهانشناسی کمتر بررسی شده، نگارنده بر آن است تا در این مقاله این
مسئله را از دیدگاه ابن سینا به عنوان فیلسوف مشائی و سهروردی به عنوان فیلسوف
اشراقی از جبنه انسانشناسی بررسی کند.ابتدا نفس از دیدگاه دو فیلسوف اثبات و تعریف شده، سپس به تأثیر متقابل نفس
و بدن پرداخته شده و در ادامه، اصل بودن نفس و فرع بودن بدن و چگونگی ارتباط
این دو بیان شده است.
خلاصه ماشینی:
"در توضیح این تعریف ابن سینا میگوید: نفس کمال برای جسم طبیعی است و کمال بر دو قسم است: کمال اول که نوعیت نوع به آن بستگی دارد، مانند شکل برای شمشیر و کمال دوم که افعال و انفعالاتی است که بعد از حصول نوعیت از شیء صادر میشود، مانند بریدن برای شمشیر و تمییز، رؤیت، و احساس و حرکت برای انسان.
(سهروردی، 1397ق/ 1355ش: 204) جسم لطیف یا روح حیوانی از کجا به وجود آمده است؟ ابن سینا عقیده دارد که نسبت این جسم به لطافت و بخاری که از اخلاط اربعه برمیخیزد، مثل نسبت اعضای بدن است که از کثافت این اخلاط به دست میآید.
(مولر: 39) اقوالی که از جانب مولر و مترجم کتاب درباره نفس به افلاطون و ارسطو نسبت داده شده است ـ اگرچه در آثار این دو فیلسوف اثری را نیافتم که وظیفه ارتباط را بر عهده عضو معینی گذاشته باشد ـ چنانچه سند درستی داشته باشد، تشابه نظر ارسطو را در مورد نفخه ارثی که نیرویی ناپیدا و منتشر در بدن است و به طور دائم از خون متصاعد میشود، به روح بخاری از دیدگاه ابن سینا و سهروردی که جسم لطیفی است که از اخلاط اربعه متصاعد میشود، میرساند.
(سهروردی، همان، پرتونامه: 31؛ الواح عمادی: 133؛ بستان القلوب: 355 و 356) عقیده افلاطون در رابط دانستن مغزه تیره بین نفس و بدن بیانگر اصل نیازمندی رابط بین نفس و بدن در نزد این فیلسوف است که از این نظر با عقیده ابن سینا و سهروردی شباهت دارد."