چکیده:
در این نوشتار،ابتدا با معرفی انگارههای«هویت»و«حس مکان»، به عنوان مؤلفههای دخیل در میزان ارزشمندی بافتهای مداخله در این بافتها پرداخته میشود.در ادامه ضمن تدقیق لزوم انجام مطالعات بصری-کالبدی در این بافتها،اقدام به معرفی،تحلیل و بازشناخت نظام بصری و انگارههای آن(به عنوان جنبه کالبدی-بصری منظر شهری)میشود.نتایج حاصل از این پژوهش،معرفی انگارههای هویت و حس مکان برای تشخیص میزان فرسودگی بافتهای شهری،شفاف سازی جایگاه مطالعات مربوط به نظام بصری در مبانی نظری طراحی شهری،معرفی و تدقیق عناصر بصری و چگونگی رابطه بین آنها به عنوان انگارههای نظام بصری است.نتایج حاصل از این پژوهش،در محله عباسی تهران به عنوان نمونه موردی،مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
خلاصه ماشینی:
"آیا میتوان تأثیر چنین افرادی را، که مبلغ تعالیم ارجمند قرآن کریم بودهاند، در شکلگیری و ساماندهی یک مکتب تفسیری نادیده گرفت؟ به دیگر سخن، آیا نمیتوان ماوراءالنهر را، که قرآنپژوهان سترگی بهسان عیاشی سمرقندی و مانند او از آنجا برخاستند، یکی از مکاتب تفسیری قلمداد کرد؟ در مثل، استاد معرفت به نقل از تهذیب التهذیب(10) از قول ابن ابیداود نقل میکند که ابوالعالیه، رفیع بن مهران ریاحی بصری، که از تابعان مخضرم(11) است، به لحاظ آگاهی از دانش قرائت برتر از سعید بن جبیر، سدی و ثوری بوده است(12) و میدانیم که آگاهی از علم قرائت برای یک صحابی یا تابعی، آن هم در سطحی بسیار بالا، به معنای چیرهدستی و آگاهی بسیار از دانش تفسیر است و اساسا قاریان عصر صحابه و تابعان خود مفسران و قرآنپژوهانی سترگ بودهاند، گو اینکه سطح درک و آگاهی ایشان با هم تفاوت داشته است.
3. ناکافی بودن توضیحات درباره مکاتب تفسیری پنجگانه از آنجا که شخصیت یا شخصیتهایی در هر مکتب تفسیری نقش محوری را به عهده داشتهاند و از دیگر سوی جریانهای فکری جامعه و پرسشهای مطرح در هر دوره نقش عمدهای در چگونگی نگرش به قرآن کریم و آموزههای آن و نیز شیوه پاسخگویی اقطاب تفسیر داشته است، سزامند چنان بود که این بخش بیشتر بررسی میشد، لیکن تنها به گزارشهایی کوتاه از زیستنامه برخی شخصیتها بسنده شده و مابقی مورد توجه قرار نگرفته است؛ بویژه جریانهای فکری حاکم و شیوهی برداشت آنها از قرآن."