چکیده:
کارل بارت1 (1968 ـ 1886) برجستهترین الاهیدان پروتستان در قرن بیستم است. تأثیر
اندیشههای او بر مسیحیت چنان عظیم بود که دیدگاههای او را انقلابی در الاهیات
مسیحی نامیدهاند؛ (مک کواری، 1378: 475) این تأثیر، تنها در الاهیات و بر
الاهیدانان مسیحی نبود، بلکه بسیاری از مردم عادی مسیحی را هم شیفته خویش ساخت.
امروزه در الاهیات مسیحی نوشته یا تحقیقی را نمیتوان یافت، مگر اینکه به نحوی به
آرا و نظریات بارت اشاره کرده باشد و به همین جهت شناخت الاهیات مسیحی معاصر بدون
آگاهی از دیدگاههای بارت ناتمام است. همچنین نشانههای وجود نوعی قرابت میان نگاه
و روش الاهیاتی بارت با روش اشعریها، اخباریها و تفکیکیها در کلام اسلامی اهمیتی
مضاعف به شناخت الاهیات بارت میدهد. با این همه، حجم گسترده آثار بارت و تحولات
اساسی در حیات الاهیاتی او ارائه گزارش و تحلیلی دقیق از الاهیات بارت را دشوار
میسازد. (هوردرن، 1368:
110) این دشواری را میتوان به روشنی در تحلیلهای متنوع از الاهیات بارت مشاهده
کرد. در این نوشتار سعی ما بر این است تا از میان این گزارشها و تحلیلها با
الاهیات بارت آشنا شویم.
خلاصه ماشینی:
"(مک کواری، 1378: 480) اگرچه الاهیات بارت در این دوره از حیات الاهیاتی او واکنشی شدید در برابر الاهیات لیبرال بود، ولی درواقع او به هر الاهیاتی که متأثر از اندیشههای بشری بود، اعتراض داشت و بر این باور بود که الاهیاتهای بشری تاکنون بشر را از هدف اساسی مسیحیت دور ساختهاند؛ چرا که به گفته فوئر باخ اینگونه الاهیاتها در حقیقت نوعی انسانشناسی هستند تا خداشناسی (لین، 1380: 422) و بارت علیرغم اختلاف دیدگاه با فوئر باخ، با این سخن او همدلی داشت و معتقد بود که آموزههای مسیحی نه تنها نیازی به تأیید معارف بشری ندارند، بلکه معارف بشری باید خود را با آنها وفق دهند.
بارت که در دوره میانی حیات الاهیاتی خود تحت تأثیر دیدگاههای کیرکه گارد به تقابل میان خداوند و انسان اعتقاد داشت و این تقابل را براساس مواجهه وجودی میان خداوند و انسان سرگشته و حیران در بحران ایمان تفسیر میکرد؛ در نگارش دوباره جلد نخست اصول عقاید مسیحی تغییر عقیده داد و با الهام از کتاب مقدس، دیگر، نه از تقابل میان خداوند و انسان، بلکه از وحدت میان خداوند و انسان سخن گفت، چرا که بنابر آموزه تجسد خداوند در عیسیمسیح نه تنها هیچ تقابلی میان خدا و انسان وجود ندارد؛ بلکه نوعی یگانگی میان آنها برقرار است."