چکیده:
آنچه در این مقال میخوانید نقد تکثرگرایی متون دینی از منظر تئوری قبض و بسط است. صاحب
این تئوری دو دلیل برای به رسمیت شناختن قرائتهای مختلف از متون دینی آورده است. یکی - که
اصلیترین دلیل است - صامت بودن متون دینی و دخالت انتظارات، پیش فرضها و پرسشهای پیشین در
تفسیر آنهاست. دیگری ذوبطون و چندلایهبودن این متون است.سخن ما این است که متون دینی صامت
نیستند. بنابراین دخالت انتظارات و پیش فرضها در تفسیر، از نوع تفسیر به رأی مذموم است و نیز
ذوبطونبودن متون دینی به معنای به رسمیت شناختن قرائتهای مختلف نیست، زیرا هر تفسیری را
نمیتوان باطن متون به حساب آورد.
خلاصه ماشینی:
"وعظ نشسته و به وعظ و خطابه میپردازد؟ آیا یک «معرفت شناس» میتواند به «تکامل معرفتها» در جریان تحول آنها فتوا دهد؟ آیا تکامل معرفت، جز صائبتر، صادقتر و واقعبینانهتر بودن آن معرفت معنای دیگری دارد؟ و آیا یک معرفتشناس میتواند فتوا دهد که تفسیرهای متنوع از متون دینی همگی حق و صحیحند؟ خلاصه آیا یک معرفتشناس میتواند خود «پلورالیست» باشد و دیگران را به «پلورالیسم» دعوت کند و همگان را نشسته بر سر سفره حق و حقیقت ببیند و آنها را از انحصارگرایی و اعتقاد به باطل بودن عقاید و ادیان دیگر بر حذر دارد؟ 6- آیا هر تفسیری به صرف این که در ظاهر، به کتاب و سنت مستند است باید «حقانیت» یافته و به «رسمیت» شناخته شود؟ آیا «برداشت منافقین» و برخی از مارکسیستها که آیات توحیدی را به جامعه بیطبقه توحیدی، و آیات بهشت و جهنم را به دوره کمون نهایی و تشکیل جامعه بیطبقه، و داستان اصحاب فیل را به گروه چریکی و پارتیزانی انقلابی، تفسیر میکردند مورد قبول است؟ اگر چنین است پس «تفسیر به رأی» که در روایات ما نکوهش شده است، معنایش چیست؟ مگر خود قرآن، برخی از تأویلها و تفسیرها را سخت، نکوهش نکرده است؟ (1) این که گاهی نویسنده محترم در کتاب قبض و بسط میگوید: منظور ما معرفتها و «تفسیرهای مضبوط» و روشمند است نه هر تفسیری، در حل این معضل ثمری ندارد؛ زیرا پرسش این است که اولا معرفتشناس نمیتواند معرفتها و تفسیرهای مضبوط را از غیر مضبوط تمییز دهد و این تمییز کار او نیست."