چکیده:
آزادی به عنوان یکی از بحث انگیزترین موضوعات جوامع بشری، اثر شگرفی در تکوین شخصیت فرد و
پرورش منش آدمی دارد. فیلسوفان دین و متکلمان ادیان به رابطه دین و آزادی و آزادی و ایمان توجه
کردهاند. برخی از متفکران آزادی را از مفاهیم کیفی و نفسانی و حالتی روانی دانستهاند که باید آن را بلاواسطه
یافت و پارهای دیگر از متفکران قائل به دو نوع آزادی مثبت و منفی شدهاند. و فون هایک نیز آزادی را تبعیت
از حکومت قانون میداند. محور این مقاله در پاسخ به این پرسش اصلی که آیا آزادی نامحدود ممکن است یا
خیر، پایه گذاری شده و نویسنده آزادی را که یک فضیلت و ارزش و کمال است در ذات خود «مقید» و محدود
و پذیرای حد و مرز و قلمرو معینی دانسته است. و آزادی را در شعار و لفظ نامحدود و مطلق نمیانگارد زیرا در
آن صورت به ضد خود تبدیل خواهد شد.
خلاصه ماشینی:
"اکنون هنگام طرح پرسش اصلی این مقاله است که آیا «آزادی نامحدود ممکن است؟» آیا آزادی به هر تعریفی مستلزم پذیرش گونهای قید و بند و منع و محدودیت است یا خیر؟ آیا میتوان از آزادی مطلق و نامحدود دفاع منطقی و عقلانی کرد یا اگر ممکن و مجاز باشد، تنها به صورت یک شعار لفظی و بدور از واقعیت است و رؤیایی است تعبیرنیافتنی و تحققناپذیر؟ اگر بپذیریم که آزادی یک فضیلت یا یک ضرورت است، یک کمال و زمینهساز دستیابی به دیگر کمالات است، یک ارزش برجسته و مهم در حیات اجتماعی است لازمه تحقق رفاه، عدالت، استقلال، سعادت و رشد و بالندگی شخصیت آدمی است آیا با همه این اوصاف، پدیدهای نامتناهی هم هست یا در جایی محدود و مقید میشود و عواملی آن را محدود میسازند؟ یا اصلا آزادی حقیقی و کمال آزادی در همین مقید بودن و حد و مرز داشتن است وگرنه تبدیل به لاابالیگری و بیبندوباری و هرج و مرج خواهد شد و زیانهای فراوان و ویرانگر بهدنبال خواهد داشت؟ به اعتقاد راقم این سطور آزادی که فضیلت و ارزش و کمال یگانه و بیهمانندی است؛ در ذات خود «مقید» و محدود و پذیرای حد و مرز و قلمرو معین است و با آنارشیسم و بیبندوباری سازگار نیست."