چکیده:
از ابتدای گسترش تمدن انسانی و تکامل جامعه بشری که حکومتها شکل گرفتند، هر حکومتی مدلی
برای اداره جامعه تحت فرمانروایی خود برگزیده. یکی از انواع حکومتها، حکومت دموکراسی است که ریشه
آن به تمدن یونان باستان برمیگردد و با گذشت زمان، تحولاتی به خود دیده است و اکنون باعنوان حکومت
مردم بر مردم، شکل ظاهری حکومت بیشتر کشورهای غربی را تشکیل میدهد.
پس از انقلاب اسلامی ایران که بنیانگذار راحل آن، امام خمینی رحمهالله با توجه به خواست مردم، شکل
حکومت کشور را جمهوری اسلامی اعلام کردند، جهان در تحیر فرو رفت و نتوانست جمع شدن یک حکومت
دینی با جمهوری را در دستگاه ادراکی خویش، هضم کند و آن را تناقضی آشکار انگاشت.
برخی از شیفتگان دموکراسی به مفهوم غربی در داخل کشور نیز جمع میان دو مفهوم دموکراسی و اسلام
را نوعی تعارض و تناقض پنداشتند.
این مقاله، مروری است بر دیدگاههای روشنگرانه امام خمینی رحمهالله و عدهای از دانشمندان اسلامی که در
این باره بیاناتی را ایراد نمودهاند، با این هدف که بتواند گامی هرچند کوچک در راه حل این تعارض ظاهری
بردارد.
خلاصه ماشینی:
"مقدمه از بدو تأسیس انقلاب اسلامی و اعلام تشکیل حکومت جمهوری اسلامی از سوی رهبر فرزانه انقلاب حضرت امام خمینی، همواره این سؤال از ناحیه سیاستمداران دنیا و خبرنگاران رسانههای گروهی مطرح میشد که منظور شما از این شیوه حکومت چیست؟ آیا حکومتی محافظه کارانه بر پایه ایدهآلهای مذهبیاست؟ یا یک حکومت کمونیستی و یا سرمایه داری؟ آیا صحبت کردن از دموکراسی در رژیمی که فقط بر مبنای یک مرام و یک مذهب یعنی اسلام باشد ممکن است؟ امام خمینی رحمهالله در پاسخ به این سؤالات، به اجمال، نظرات خویش را بیان میداشتند و در بسیاری از موارد نیز تفصیل آنها را به علما واگذار مینمودند که در میان آنها شهید مطهری بیشترین نظرات را بیان داشتهاند.
رهبر معظم انقلاب آیت الله خامنهای نیز در این باره میفرمایند: «در تفکر غربی منشأ آزادی از مقوله حق انسانی و مانند هر حق مدنی انسان است، اما اسلام آزادی را جزء فطرت انسان میداند و در واقع حق آزادی مانند حق حیات و زندگی کردن است...
معنای حقیقی، نه به آن معنای طرحی بدون حقیقت و معنی آزادی را به آن معنای حقیقی، نه به آن معنایی که برای اغفال دیگران است ان شاء الله پیاده بشود» (1) پس دموکراسی به معنای حکومت مردم بر مردم که اندکی پیشرفتهتر از زمان یونان باستان است، با شرایط و قیودی قابل پذیرش اسلام است، ولی اگر آن را به عنوان مفهومی که ملازم با سکولاریسم و بیدینی است، مد نظر قرار دهیم (2) ، با موازین اسلامی در تعارض خواهد بود."