چکیده:
در دنیای جدید، برخی از مکتبهای سیاسی همچون لیبرالیسم، شعارهایی را مطرح میسازند که گاه پارهای
از آنها با رهآورد ادیان در تعارض قرار میگیرد. بررسی جنبههای گوناگون این مکاتب و میزان سازگاری آنها
با ادیان آسمانی، به ویژه دین مبین اسلام، یکی از مسائل مهم دینپژوهی است. در این نوشتار، نویسنده یکی
از آموزههایمشترک لیبرالها(فردگرایی) را مطرحمیسازد و به بررسی انتقادی عناصر چهارگانه آن میپردازد.
خلاصه ماشینی:
"لیبرالیسم، فلسفهای سیاسی است که معتقد است سازمانهای سیاسی باید از طریق نقشی که برای علایق افراد ایجاد میکنند توجیه شوند؛ علایقی که جدای از مفهوم جامعه، قابل درک هستند؛ فرهنگها، اجتماعات و دولتها فی نفسه هدف نیستند و سازمانهای سیاسی و اجتماعی نباید در اندیشه مسخ یا تکامل طبیعت انسانی باشند؛ زیرا مردم در این که در زندگی اقتصادی و معنوی خود چه هدفی را دنبال کنند آزادند.
(1) در مقابل، وظیفه گرایان مبنای فردگرایی را در نظریه وظیفه گرایی اخلاقی کانت جستجو میکنند و معتقدند ارزش نهایی در پاسخ گویی فرد به ندای وجدان و وظیفه شخصی خودش شناخته میشود؛ و نتیجه میگیرند که هر شخصی به عنوان فاعل اخلاقی، این استحقاق را دارد که خودش را هدفی مستقل لحاظ کند؛ نه صرفا وسیلهای برای رسیدن به اهداف اجتماعی وسیعتر.
(1) دسته دوم اشکالاتی است که بر ملاکهایی که برای فردگرایی ذکر شده وارد است: در مورد ملاکی که از قول جان لاک نقل شد باید گفت مخلوق الهی بودن انسان، گر چه ارزشمند است، اما ارزش اخلاقی (آن هم ارزش نهایی اخلاقی)، نمیتواند باشد.
تفکیک میان این دو حوزه کانت را دچار تناقض گوییهایی کرده است که منتقدان نظریه او این تناقض گوییها را به عنوان اشکال عمده مطرح کردهاند، مثلا گفتهاند کانت از طرفی میکوشد تا ثابت کند ارزش اخلاقی یک عمل، فقط و فقط به انگیزه آن بستگی دارد و از طرف دیگر ملاحظاتی را درباره نتیجه عمل و نقش آن در تعیین درستی و نادرستی عمل در نظر میگیرد."