خلاصه ماشینی:
"ما از این مفاهیم برای ساخت مفاهیم پیچیدهتر استفاده میکنیم اما راهی در اختیار نداریم که بدانیم آیا این مفاهیم پیچیده، بیانگر واقعیت هستند یا خیر؟ در متنی که از کتاب هیوم با نام رسالهای در باب ماهیت انسان (1739) انتخاب شده است هیوم ضمن اشاره به مطالب فوق، استدلال میکند از آنجا که همة باورهای ما بر پایة این گونه تأثرات حسی قرار دارند نمیتوانیم برای باورهای مزبور توجیه کافی فراهم کنیم و بخش وسیعی از آنچه معرفت و به ویژه معرفت متافیزیکی تلقی میکنیم در معرض تزلزل قرار میگیرد.
همان گونه که از عنوان این مقاله پیدا است ممکن است ما بر اساس معیارهایی خاص و در محدودههایی معین بتوانیم از معرفت سخن بگوییم در حالی که اگر معیارها را سختگیرانهتر کنیم و محدودة بحث خود را عوض نماییم آنچه معرفت تلقی کردهایم محو شده و از دست ما خواهد گریخت.
از مهمترین پرسشهایی که در این بخش مد نظر قرار میگیرند آن است که آیا معرفتشناسی، پدیدهای است فردی یا اجتماعی؟ آیا الگوی دکارتی برای معرفت، قابل پذیرش است؟ آیا میتوانیم بگوییم صدق یا واقعیت به حسب افراد یا جوامع، نسبی است؟ آیا توجیه را ورای زمینهها و منظرها به صورت مستقل میتوان مطرح نمود؟ و آیا میتوانیم فراتر از زمینههای اجتماعی و فرهنگی قرار بگیریم و در فهم خود جانب بیطرفی را رعایت کنیم؟ آیا جنسیت مرد و زن در فرایند کسب معرفت دخیل است؟ در نوشتارهای این بخش، از منظرهای مختلف به این پرسشها پاسخ داده میشود."