چکیده:
دین در ابعاد گوناگونی همچون پیریزی نظام ارزشی، فراهم آوردن ضمانت اجرایی و تقویت انگیزه درونی به
یاری اخلاق میشتابد و آدمیان را به تهذیب و تزکیه روحی فرا میخواند. پیوند دین و اخلاق از زوایای
گوناگونی قابل بررسی است و نویسنده در این نوشتار به نقد دیدگاهی پرداخته که از تقابل دین و اخلاق سخن
میگوید و اخلاق دینی را تعبیری خود متناقض میخواند.
خلاصه ماشینی:
"(3) «خدا، نامیرایی روح، رستگاری، ماورا، همه مفاهیمی هستند که من هیچ گاه، حتی به هنگام کودکی ام، وقت و دقت خود را صرف آنها نکردهام، شاید هم برای این کار چندان که باید بچه نبودهام!» (4) با این حال، برخی از نویسندگان با استناد به تمثیلی که در کتاب «دانش طربناک (5) » به کار رفته است، مقصود از «مرگ خدا» را چنین میدانند: «بشر چراغ ایمان به خدا در قلب خویش خاموش کرد.
هیتلر تأثیرپذیری خود از دیدگاه نیچه و نظریه داروین را این چنین در سخنانش به نمایش میگذارد: «اگر ما به قانون طبیعت احترام نگذاریم و اراده خود را به حکم قویتر بودن به دیگران تحمیل نکنیم، روزی خواهد رسید که حیوانات وحشی ما را دوباره خواهند درید و آنگاه حشرات نیز حیوانات را خواهند خورد و چیزی بر زمین نخواهند ماند مگر میکربها» (Hitlers Table Talk به نقل از: عبدالکریم سروش، دانش و ارزش، انتشارات یاران، چاپ دوم، 1358 ش، ص 30).
(3) هر چند نیچه به شدت بر نظریه داروین میتازد و بر این نکته پای میفشارد که گزینش طبیعت به نفع «نیرومندتران» و «نیک بنیادتران» نیست، بلکه آنچه با آن رو به رو هستیم «حذف نمونههای خوشبخت است» (4) ؛ اما گاه برای توجیه نظریه اخلاقی خود، به روند طبیعی جهان استناد میجوید و با اشاره به اینکه در طبیعت، موجودات ضعیف و ناتوان پایمال میگردند و راه را برای شکوفایی توانمندان میگشایند، میگوید: خود زندگی هیچگونه همبستگی، هیچگونه «حقوق برابر» را میان اجزای سالم و منحط یک اندام به رسمیت نمیشناسد: باید جزء منحط را جدا کرد؛ یا این که کل از میان خواهد رفت."