چکیده:
انسان، از آغاز پیدایش برای درک و رسیدن به جاودانگی، به تلاش های بسیاری دست زده است. او بدین منظور نمونه های جاودانه گوناگونی تصور کرده و ساخته است. یکی از آشکارترین این نمونه ها، تصور بناهای جاودانه است.
در اساطیر ایران، سخن از بناهایی است که به منظور گریز از مرگ و رسیدن به جاودانگی، ساخته یا تصور شده اند. این بناها، با ویژگی هایی ماورایی و با دیوارهایی از جنس سنگ های مقدس یا فلزند.
بسیاری از این بناها، از نظام های مشترکی پیروی می کنند. با گذر از تفاوت های ظاهری و راه یافتن به لایه های پنهان این تصورات، می توان پی برد که تصور چنین بناهایی، نوعی «فرم» یا «شکل» بخشیدن به معنای جاودانگی است.
در این مقاله با کنار هم قرار دادن و بررسی ویژگی های مشترک و اجزای چنین بناهایی کوشیده ایم اصلی ثابت و سرچشمه ای واحد، میان عناصر متغیر آنها نشان دهیم.
Ever since man appeared on earth، he has made every effort to achieve immortality. To do this، he has made imaginary symbols of immortality. Of the most prominent of these symbols are the imaginary eternal buildings. In the ancient Iranian mythology، there existed buildings in which one would be protected from death and become immortal. These buildings have apparently been made of sacred stones or metal، enjoying supernatural characteristics. Many of these buildings shared the same patterns. Disregarding the formal differences، one comes to understand the deeper hidden layers of these imaginations، and that these imaginations somehow give form to eternity.
It has been the objective of this paper to probe into these characteristics in order to illustrate that all these buildings share the same origin، and features.
خلاصه ماشینی:
ضرورت شکل گيري بناهاي اساطيري با تأمل و ژرف نگري در اولين آثاري که از گذشته باز مانده ، آشکار مي شود کـه يکـي از ابتدايي ترين دغدغه هاي انسان ها، نبرد با کسان و موجودات و بيماري هايي است که در تصور و باور آنها به شکل موجودات اهريمني و شرور در آمده اند.
قلعه هاي اساطيري در اساطير ايران از قلعه هايي ياد شده که کيانيان به ياري فره ايزدي خود ساخته اند؛ ديوارهاي اين قلعه ها بيشتر از جنس فلز است .
بـا اين قراين ، شايد بتوان گفت کاخ کاووس نيز نمونه اي زميني از همان تصويري است کـه ايرانيان از باروي آسمان در ذهن داشته اند.
زيـر زمينـي بودن اين دژ، آن را به ورجمکرد (که در زير زمين ساخته شـده بـود) نزديـک مـي کنـد (تفضلي ، ١٣٨٠: ١٧٦) نکته ديگر آن که ديوارهاي اين دژ، آهنين ، و بـه جـادويي بنـا شـده بـود (پـورداود، ١٣٨٠: ١٧٦) در شاهنامه آمده است که افراسياب اين دژ را براي آن که «به جان ايمـن و تن درست » باشد، مکان خود کرده بود.
اين دژ هفت ديوار دارد که بنابر روايات ديني ، هر کدام از ايـن ديوارها از جنس سنگ هاي مقدس و يا فلزات مختلف ساخته شده است (فرنبغ دادگـي ، .
اين دژ، هم در زمـان خـود و هـم در آينـده و پايـان جهان ، مکاني «نجـات بخش » پنـداشته شـده است ؛ چنـان کـه کساني که در درون آن جاي دارند، بي مرگ باقي مي مانند و در هنگام رستاخيز بـه يـاري سوشـيانس مـي رونـد (اشه ، ١٣٨٣: ٢٦-٢٣).