خلاصه ماشینی:
"خواجه غیاث پس از سپری شدن روزگار جوانی بقول صاحب جامع مفیدی((توفیقات ازلی شامل حال او شده زبان به اداء((توبواءالی الله))گویا ساخته عن صمیم القلب از جمیع مناهی توبه نمود))و چنین پیداست که خواجه در اواخر عمر خود بزهد و انزوا گرائیده و بسرودن اشعاری که اندکی بوی تصوف از آنها استشمام میشود پرداخته است و گویا در این زمان سن او بین شصت و هفتاد بوده و این معنی را از رباعی زیر که از اوست میتوان استنباط کرد: افسوس که رفت حاصل عمر بباد فریاد ز ایام جوانی فریاد ای پیر خرفت مگر نمیآری یاد سودا به میان شصت و هفتاد افتاد یک رباعی گلهآمیز نیز از خواجه غیاث در دست است که در آن به یزدی بودن و هنر سخندانی خود اشاره کرده است ولی مضمون و مفهوم آن با آسایش و عزتی که خواجه در زندگانی داشته مغایرت دارد: بیچاره کسی که شهر یزدش وطن است بیچارهتر آنکه نقشبندی فن است زین هر دو بتر کسی که اهل سخن است ناچار کسی که هرچه دارد چو منست [10] خواجه غیاث الدین دو بار زناشوئی کرد و از او شش فرزند بجای ماند که خود او نام آنها را در این قطعه آورده است: ای سرو سرور خردمندان بشنو حال ما و فرزندان من که در یزد، رشک ایرانم در هنر برگزیده یزدانم بر سر صد هزار گونه عطا شش درم داده از دو درج خدا افضل واکمل و رفیع و معز که نبینم زوالشان هرگز اصغرست و بوالفضایل خرد صاف در سیرت و بصورت درد از کرم ای کریم عقده گشا صانع بی شریک ارض و سما همه را در هنر گرامی کن در کمالات و فضل نامی کن زری ابریشمی مضاعف برنگ سبز و سفید و گلی، بافت یزد، با رقم((عمل غیاث ))بطول 33 سانتیمتر."