چکیده:
دانشمندان علوم اجتماعی از دیرباز، مباحثی مربوط به گرایشهای اجتماعی انسان را
مطالعه و بررسی کردهاند و با تعمیق و تدقیق در آنها توانستهاند جامعهشناسی را
علم مستقلی قرار دهند و جایگاه آن را به مرتبهای ارتقا بخشند که میتوان ادعا نمود
امروزه بدون آگاهی و مطالعه آن، داشتن جامعه مترقی و متمدن امری دشوار مینماید.
مباحث این علم تا آنجا که مربوط به حیطه آن است و میان متفکران و جامعهشناسان مورد
بحث قرار گرفته، تقریبا روشن و شفاف است، اما آنجا که موضوع به مبانی فلسفی و عقلی
ارتباط پیدا میکند و صبغه عقلی محض به خود میگیرد با مشکل مواجه بوده و محل برخی
نزاعهاست.
آنچه در این نوشتار بدان پرداخته شده در اصل، دیدگاه فلسفه در یکی از مباحث
جامعهشناسی در خصوص اصالت فرد، جامعه و یا هر دو است. در این بحث، برخی از فلاسفه
بر اصالت جامعه تأکید دارند و برخی نیز با ارائه برخی دلایل، تلاش دارند تا عقیده
خود را به اثبات رسانند.
خلاصه ماشینی:
"ترکیبی که جامعه را شکل داده چه نوع ترکیبی است؟ اصیل بودن جامعه به چه معناست؟ بحث از هستیشناسی جامعه در حیطه کدامیک از علوم راه دارد؟ آیا این بحث جزو مباحث جامعهشناسی است یا از بحثهای فلسفی است؟ در صورت جامعهشناختی یا فلسفی بودن، اهمیت و جایگاه آن چگونه است؟ آیا اثبات وجود یا عدم آن مورد اجماع و اتفاق صاحبنظران است یا محل چالش اندیشهوران؟ بسط دامنه علوم و تعمیق آن تا چه حد در این موضوع تأثیرگذار بوده است؟ آیا پیشرفت علم جامعهشناسی یا فلسفه در بحث اصالت فرد و جامعه و یا سایر مباحث جامعهشناسی دخالت داشته است یا خیر؟ آیا نزاع در مسئله صرفا یک نزاع لفظی است که در صورت آشکار شدن و اثبات و رد آن، هیچ آثاری بر آن مترتب نباشد؟ یا اینکه چالش در آن یک چالش علمی است و نتایج زیادی پس از روشن شدن مسئله بر آن مترتب میشود؟ در مباحث جامعهشناسی، میان اندیشمندان و صاحبنظران علم جامعهشناختی، موضوعات متعددی مطرح است و هر یک در محل خویش، از جایگاه خاص برخوردار بوده و بسیاری از آنها، علاوه بر جنبه نظری، در زمینه کاربردی نیز راهگشاست.
آیا میتوان چنین توجیه کرد که مراد از احکام و قوانین روانشناسی به صورت عام استغراقی شامل افراد میشود، و احکام جامعهشناسی به طور عام مجموعی، جامعه را دربر میگیرد؟ و اگر چنین باشد آیا ضرورت دارد که برای پذیرش قوانین اجتماعی، به قبول روح و نفس جمعی برای انسان معتقد شویم و آثار اجتماعی را بر او مترتب سازیم؟ ثانیا، مراد از روح فردی و جمعی، مراتب تشکیکی آن است، نه اینکه منظور دو نفس یا دو روح مستقل در انسان باشد؛ زیرا انسان دارای روح مجرد و بسیطی است که دو نوع تمایل و گرایش در آن وجود دارد: تمایل فردی و دیگر گرایش اجتماعی."