خلاصه ماشینی:
"پیرمرد نشست،هنوز خوب جابهجا نشده بود که پرسید:«آقا، کرایه تا اصفهان چند است؟» -نرخ رسمی بیست تومان؛ولی راننده این اتوبوس نفری 40 تومان میگیرد.
-ولی من استعداد زیادی برای تر و خشک کردن بچهها دارم،با یک نگاه میفهم که بچه چرا گریه میکند و چه آزار یا دردی دارد و چه جور میشود ساکتش کرد.
بعد با خودم فکر کردم که شیخ محمد تقی،چه فایده دارد آدم ملای اهل ده یا شهر باشد و مدام مسئلههای شرعی بگوید؟آدم اگر ملا هم میشود،یا باید مثل ملاصدرا بشود یا مثل سید جمال.
یا زن یا مبارزه!وقتی زن نداشته باشی،نگران سرنوشتش نیستی،بچه هم نداشتم که برای خاطرش دست به عصا راه بروم و حقیقت را فدای مصلحت کنم،به زنم گفتم:«برو برای خودت زندگی کن؛برو به فکر آینده خودت باش،من نه مرد زر و زن و جاهم»با این همه بیش از 11 بچه بزرگ کردم به عرصه رساندم و برایشان همه جور وسیله زندگی فراهم آوردم.
الآن هم تمام روستاهایی که در مسیر راه قم،نطنز، اردستان،نائین و جاده قم،دلیگان و میمه واقع شدهاند،دارای نامهای فارسی هستند،داشتن نام فارسی برای ما ایرانیها که زبانمان فارسی است،عیب نیست ولی اگر بگویند چون فارسیزبان هستید، نباید نام بزرگان دینی را روی بچههایتان بگذارید،عیب است.
ما با این همه یکی دوبار در مبارزه با نفس موفق شدم ولی باز خودخواهی مرا بر آن داشت که کارم را بازگو کنم.
آیا شما ملایی سراغ دارید که مثل بهلول باشد؟ -حالا از این یکی دو مبارزه با نفس برای من هم واگو کنید."