چکیده:
مدیران،سرشار از تجربه هستند ولی از آنجا که دائم در حال حرکت و فعالیتاند و هیچگاه از سرعت خود نمیکاهند،نمیتوانند از تجربیات خود استفاده کنند.برای درک تجربیات خود ابتدا باید توقف کنند و سپس با نگاهی به راه طی شده،تجربیات شخصی خود را به تنهایی و همچنین به صورت جمعی مورد بررسی و مطالعه قرار دهند.این روش توان آنها را برای پیمودن ادامهء راه-کاری که برنامههای رایج مدیریت از انجام آن عاجزند-چندین برابر میکند.زیرا تفکر و به خصوص تفکر صبحگاهی به آنها اجازه میدهد که با سایر عقاید،تصورات و احساسات ارتباط برقرار سازند و در نتیجه با نگرشی بهتر به مسائل نگاه کنند.بنابراین تفکر و شناخت خود لازمهء موفقیت در مدیریت است(بویژه برای مدیران جدید و جوانی که هنوز در کار جدید جایگاه خود را نیافتهاند).
خلاصه ماشینی:
"به خود بیندیشید چند لحظه از روز کاری شلوغ خود را به تفکر دربارهء خود و مسیری که گروه شما در آن قدم برمیدارد اختصاص دهید1 جاناتان گوسلینگ و هنری مینتزبرگ2 ترجمهء حمید پهلوان،مهدی رشیدی دانشجویان کارشناسی ارشد مدیریت،دانشگاه امام صادق(ع) چکیده: مدیران،سرشار از تجربه هستند ولی از آنجا که دائم در حال حرکت و فعالیتاند و هیچگاه از سرعت خود نمیکاهند،نمیتوانند از تجربیات خود استفاده کنند.
آنها نیاز به تفکر را درک کرده بودند ولی این روزها چند نفر مدیر آگاه به این نیاز وجود دارد؟چرا تفکر لازم است؟و آنها چگونه باید تفکر را در زندگی کاری هرروز خود بگنجانند؟ چرا تفکر؟ کار در حیطهء مدیریت به یک اردوگاه آموزشی سختگیر2(یا به اصطلاح با اعمال شاقه)تبدیل شده است.
در طول سالیانی که مشغول احیای این نظریه بودیم به کشف بزرگی دست یافتیم که باید برای هرکسی که تاکنون در کلاس توسعهء مدیریت قدم گذاشته است واضح باشد:اگر مدیران برای تفکر شخصی و جمعی دربارهء تجربیاتشان فرصتی به دست آورند میتوانند به گونهای بسیار اثربخش از همدیگر بیاموزند.
(یکی از فارغ التحصیلان برنامهء کارشناسی ارشد برای مدیران شاغل (IMPM) در جلسهای که در شرکتش برگزار شده بود برای خوشآمدگویی به شرکتکنندگان جدید برنامه،دفترچهء بصیرت خود را روی دستانش بالا برد و گفت:«این بهترین کتاب در زمینهء مدیریت است که من تا به حال خواندهام)."