خلاصه ماشینی:
وانگهی چه عاملی به خواننده حق میدهد که رأسا غلطهای چاپی کتابی را که نخستبار میخواند تصحیح کند و اصلاح شده را همان اثر معتبر بداند؟ پس اثر ادبی در خارج از گونهءچاپ شدهاش وجود دارد و در محصول چاپ بسیاری عناصر هستند که جزو اثر معتبر نباید شمرده شوند.
اگر اعتبار و منزلت عملی و ادبی خواننده را هم شرط کنیم مشکل حل نمیشود،بلکه عوض میشود،زیرا این پرسش پیش میآید که خوانندهء معتبر و در خور،کیست؟قبول چنین راهحلی تصدیق این معنی خواهد بود که اثر در بیرون از تجربهء فردی اثر وجود ندارد، و در هر تجربهء فردی از نو آفریده میشود.
البته کاملا درست است که تمام محتوای اثر،در لحظهای معین،با خودآگاهی و ناخودآگاهی اثرآفرین رابطهء نزدیک داشته،ولی ما را بر این حالت ذهنی دسترس نیست و چه بسا که آن از هزاران تجربهای مرکب شده که نشانی از آنها را در خود اثر نمیتوان یافت.
دو راه حل متصور است که هیچ کدام آنها به حل رضایتبخش مسئله نایل نمیشوند: یکی آنکه بگوییم که اثر مجموع همهء تجارب گذشته و بالقوهای است که به آشنایی با اثر مربوط است:این راه حل ما را در برابر بینهایت تجربهء فردی بیارزش و فاسد و تباه قرار میدهد.
حتی اگر فرض بر این گرفته شود که باید کار را از تحلیل یک اثر مجزا آغاز کرد،نمیتوان منکر بود که باید پیوندها،شباهتها و عناصر یا عوامل مشترکی باشند که به یاری آنها بتوان دو یا چند اثر معلوم را باهم سنجید و بدینسان شاید از تحلیل اثری منفرد فراتر رفت و به تحلیل سخنی از آثار و حتی به تحلیل ادبیات بهطور اعم و سرانجام به ساختمان کلی مشترک همهء هنرها رسید.