خلاصه ماشینی:
"واژگان کلیدی هژمونی-جامعهمدنی-سلطه-روشنفکر-دولت-رضایت عمومی-فرهنگ-ایدئولوژی مقدمه در میان نظریههای علم ارتباطات،نظریههای انتقادی از اهمیت ویژهای برخوردار است.
طبق آنچه که مکتب فرانکفورت به آن معتقد بود،تجاری شدن و ایجاد محتویات موسوم به فرهنگ توده،باعث شد که روحیهی انقلابی طبقهی پیشاهنگ و کارگر از بین برود و چون سرمایهداری،حداقلها را برای او فراهم کرده،تصور میکند به دلیل داشتن این حداقل دیگر نیازی به مبارزه ندارد.
ولی گرامشی نظریهی هژمونی را این چنین مطرح میکند:هژمونی؛شاخص نوعی از قدرت است که به نقش آگاهی اجتماعی،در ایجاد فرمانروایی از طریق رضایت عمومی اقدام میکند.
گرامشی با دیگر روشنفکران تفاوت عمدهای داشت و آن این بود که او از طبقهی کارگر بود،نظرات و عقاید وی از تجارب و سرکوبهای سیاسی و رنجهایی که متحمل شده بود،سرچشمه میگرفت.
در تفاوت هژمونی با مفهوم ایدئولوژی،میتوان به مطلب زیر توجه کرد: «غرض گرامشی از کاربرد لفظ هژمونی،معمولا نشاندادن راههایی است که قدرت حاکم به مدد آنها اجماع متابعان خود را نسبت به حاکمیت تأمین میکند-هرچند راست است که گرامشی گاهگاه این اصطلاح را به کار میگیرد تا هم اجماع و هم زور را با یکدیگر دربر گیرد.
بنابراین در یک جامعهی هژمونیک،میزان بالایی از اجماع و وفاق و ثبات اجتماعی وجود دارد و طبقات تحت سلطه از آرمانها و ارزشهایی حمایت میکنند که موردنظر طبقهی مسلط است و آنها را به ساختار قدرت در جامعه پیوند میزند.
بنابراین،طبق نظریهی هژمونی،فرآوردههای فرهنگی برخلاف مکتب فرانکفورت تک معنی،دربسته،تحمیلی و صرفا به عنوان ابزار سلطه نیستند،بلکه آمیزهای از جریانات فرهنگی از بالا به پایین،تحمیلی،خودجوش،سلطهگرایانه و مقاومت آمیز به شمار میروند(بشیریه،1379،32-31)از این چشمانداز،فرهنگ عامه را میتوان برجسب کشمکش و مجادله بر سر هژمونی،در درون مؤسسات جامعهی مدنی تعریف کرد(استریناتی،1380:227)."