خلاصه ماشینی:
"خواستم به این وسیله خلوص دل خود را از اینکه مشعلدار هدایت فکری ما معلمان،بهویژه در مناطق محروم کشور هستید،ابراز نمایم و در کمال پوزش از سردبیر محترم جویا شوم که در شمارهء مربوط به اسفند 75 اشارهای به سالروز وفات یادگار امام ننمودهاند و شاید هم اشتباه از حقیر است.
نکتهای که برایم لا ینحل باقیمانده این است که باتوجه به ظواهر امر،شما و دستاندرکاران مجله وزین رشد معلم، که کاملا در جریان کم و کیف مسایل آموزشی هستید،چرا کمی به محتوای کتابهای درسی نمیپردازید.
این سومین نامهء شما دربارهء محتوای کتابهای درسی است که خود نشانهء پشتکار و علاقهء شماست.
در طول این ماهها، چشم به راه مقالهای،نوشتهای یا تحقیقی از معلمان علاقهمندی همچون شما بودهءایم که به جای تلنگر زدن و انتقادهای نامنسجم، به صورت مستدل و منطقیتری محتوای کتابهای درسی را نقد کرده باشند.
برای دلگرمی شما باید عرض کنیم که خوشبختانه،محتوای کتاب علوم پنجم دبستان،بهطور کلی تغییر کرده است و در حال حاضر،بهطور آزمایشی در چند منطقه تدریس میشود.
چگونه راضی شدند به این کودکان معصوم چنین ضربه روحی وارد کنند؟بعد از هشت سال کار،هنوز نمیتوانم بفهمم چرا نیمه سال اینگونه بهء روحیهء همه لطمه میزنند؟ در این افکار غوطهور بودم که صدای زنگ، گاه رفتن را به یادم آورد.
-بعد از این همه سال تازه یادشان آمده است که فوق دیپلم هستی؟!آن روز که التماس کردند بروی دروس ریاضی دبیرستان را برداری و کمبود دبیر را رفع کنی،یادشان نبود؟ *** در کلاس نشستهام،دو هفتهای است که دارم تدریس میکنم.
مگر باز بودن در دلیل بدون اجازه وارد شدن است!؟ آن آقا خیرهخیره مرا نگاه میکند سپس میگوید:«میدانی من که هستم؟!» بدون تأمل میگویم:«هرکه میخواهی باش."