خلاصه ماشینی:
"سال گذشته،که رأی جمعی از نویسندگان کشور ما را در مقام اعضای هیأت مدیرهء انجمن قلم ایران در کنار هم نشاند و فرصتی پیش آمد که ماهی دو بار در خدمتشان باشم،متوجه شدم که خانم آرمین علاوه بر نوشتن داستان و مقالات تحقیقی،در آفرینش آثار هنری هم دست دارد و هنرمندی پرتلاش و سختکوش است.
نظریات رفتارگرایان به دلیل حرفهای تازهای که نسبت به خواندههای ما در دورهء دبیرستان داشت،برایمان بسیار جالب توجه بود و با تبلیغاتی که استادان از آن میکردند، خیال میکردیم این دیگر درستترین و آخرین نظریه برای شناخت انسان است؛ اما دو سال بعد،کمکم سطحی بودن این نظریه هم معلوم شد.
به طوری خود من انگیزههایم را برای ادامهء درسهای (به تصویر صفحه مراجعه شود) روانشناسی تقریبا از دست دادم و بیشتر به فلسفه گرایش پیدا کردم.
اما آقای فرشچیان مثل هر هنرمند واقعی دیگر،با لباسهایی ساده و ظاهری متین (به تصویر صفحه مراجعه شود) و معمولی به کلاس میآمدند و با وجودی که خیلی کم حرف میزدند،همان چند کلمهای که میگفتند،حساسیت کار را به ما گوشزد میکرد.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) بعد دوباره معلم شدید؟ بله،از سال 1353 که رشتهء مشاوره را تمام کردم،برگشتم سرکار و مشاور مدارس راهنمایی منطقهء شترخون در مسگرآباد تهران شدم که آن وقتها هنوز قبرستان بود.
بله،البته اول قرار بود مجلهء زن روز را تحویل بگیریم و جلسهای هم با مجید دوامی داشتیم و او اعتراف کرد که ما بیشتر مطالبمان ترجمههای آمادهای است که از کشو یز درمیآوریم و برای چاپ میفرستیم و خیلی."