خلاصه ماشینی:
"امانت است!مال خودمان نیست!چرا این طوری کردید؟» -تا هم خودت و هم صاحب این کتاب بیخود،بفهمید که کلاس و مدرسه فقط جای درس خواندن است،نه رد و بدل کردن کتاب بازی و این جور چیزها.
از این رمان فقط یکی توی کتابخانه هست که آن هم امانت گرفته شده است.
» احسان میگوید:«یک سالی هست که این کار را میکنیم،من خیلی مواظبم که از درس جا نمانم،ولی مسعود انگار دور درس را خط کشیده است.
خیلی مارمولک است!» احسان انگار چیزی یادش آمده باشد میگوید:«مسعود،عشق کارهای این طوری را دارد.
» دربارهء راه انداختن«سیدی خانه»در مدرسه میگوید:«هرچند برای فیلمهایی که من دوست دارم به درد نمیخورد،ولی کار خیلی خوبی است.
سروش که کتاب«عجیب اما واقعی»محمد رضا را گرفته و کتابهای«هری پاتر» خودش را به او داده است،میگوید:«مهلت کتابخانه برای بعضی از کتابها خیلی کم است و مهلت کتابهای پر طرفدار را هم نمیتوانیم تمدید کنیم؛چون بچهها آنها را رزرو میکنند و کتاب رزرو شده را نمیشود تمدید کرد.
کتابخانهای که کتابهایش را بچهها انتخاب میکنند و به قول فاطمه درکش که امسال کلاس سوم است: «بچهها بیشتر از این کتابخانه کتاب امانت میگیرند تا کتابخانهء اصلی هنرستان.
فاطمه به همهء بچهها در همهء مدرسهها توصیه میکند این راه را امتحان کنند و میگوید:«در این صورت،هم مجبور نیستند همهء کتابهایی را که دوست دارند بخوانند،بخرند،هم اینکه مسؤولیت داشتن را تجربه میکنند و هم یاد میگیرند که کدام کتابها مفید هستند و کدامشان مضر."