چکیده:
و به این ترتیب رفتار آنها را نسبت به قبل تغییر دهد.در این نوع روش تدریس برنامهء درسی غیر قابل انعطاف است و معلم و دانشآموز به اجبار از محتوای مشخصی استفاده میکنند(کتاب درسی)معلم تصور میکند که عامل اصلی تدریس،خود اوست و به عنوان گنجینهء معلومات زبانی و ادبی در برابر دانشآموزان ظاهر میشود.شاید به همین دلیل،به اینگونه الگوها و روشها،روشهای معلم محور نیز میگویند.در این الگو دانشآموزان اطلاعاتی مانند معنی لغات،مفهوم متون و شرح حال بزرگان ادبی را از زبان معلم دریافت میکنند و چون در کسب آنها نقش فعالی نداشتهاند،مطالب را به زودی فراموش میکنند.آنان حتی گاهی به علت استفاده بیش از حد معلم از این نوع الگوها ،آرامآرام از درس خسته و دلزده میشوند.موفقیت دانشآموز در آزمونهای پایان دوره از ویژگیهای این الگوهاست؛در نتیجه،هم معلم و هم دانشآموز مطالب درس را فقط برای موفقیت در امتحان میآموزند. در مقابل الگوی تدریس غیر فعال ،الگوهای تدریس فعال قرار دارند.امروزه این الگوها توجه مسئولان و دبیران را به خود جلب کرده است.در این الگو دانشآموز و علایق و توانمندیهای او در مرکز توجه قرار دارد و معلم تلاش میکند تا توانایی دانشآموزان را در مهارتهای گوشدادن،گفتن،خواندن،نوشتن،استدلال،مقایسه،تطبیق،تجزیه و تحلیل،سازندگی و خلاقیت تقویت کند و با توجه به این موضوع، محتوای درس را در کلاس ارائه میدهد.معلم هنگام تدریس از وسایل و امکانات آموزشی زیادی استفاده میکند و یادگیری مؤثر را از طریق تمرینها و فعالیتهای متنوع به عهدهء دانشآموزان میگذارد و آنان را در تحقق اهداف و یادگیری مفاهیم درس دخالت میدهد. معلم،راهنما و هدایتکنندهای است که پابهپای دانشآموز مسیر آموزشی را طی میکند و به او کمک میکند تا درس را به طور عمیق و از روی علاقه یاد بگیرد.به همین منظور،معلم گاهی علاوه بر محتوای کتاب درسی،اطلاعات تکمیلی دیگری را نیز به دانشآموزان میدهد و در ارزشیابی تنها به حافظهء فراگیرندگان و اطلاعات موجود در کتاب درسی اکتفا نمیکند. دکتر شعارینژاد دربارهء نگرش انسانها به تدریس معتقد است:«در گذشته تدریس را درس گفتن و معلم را مدرس میپنداشتند و دانشآموز را شاگرد میخواندند و معتقد بودند مدرس فردی است که در رشتهء معینی بیش از شاگردان اطلاعات دارد و تنها هدفش این است که قسمتی از معلومات خود را به ذهن شاگردان انتقال دهد.ولی امروزه مفهوم تدریس به کلی تغییر یافته است و هرگز منظور از آن انباشتن اجباری ذهن دانشآموز نیست بلکه هدف اصلی این است که آنان را به یادگیری تجاربی که در اختیارشان قرار میگیرد،تحریک و راهنمایی کنیم.»1 بنابراین،در نظام آموزشی ایران معلم زبان و ادبیات فارسی به عنوان یکی از مجریان برنامههای درسی باید از چندوچون الگوهای تدریس و 2Lطراحی آموزشی با خبر باشد تا بتواند آنها را به خوبی در تدریس به کار گیرد.بیتوجهی و غفلت از آن میتواند زیانهای جبرانناپذیری به آموزش وارد سازد؛زیرا بیاطلاعی از جریان عمومی آموزش موجب یکنواختی تدریس و در نتیجه،بیثمرشدن کلاس برای دانشآموزان خواهد شد.دکتر علی شریعتمداری در این زمینه معتقد است که«مطالعهء شیوههای آموزش برای همگان و به ویژه معلمان ضروری است.تخصص صرف در یک رشتهء علمی فرد را قادر نمیسازد که مبانی،اصول و قوانین آن رشته را بیاموزد. تخصص هر مادهء درسی باید با شیوههای آموزش آشنا باشد تا بتواند سطح معلومات و مهارتهای شاگردان را بالا ببرد.»2 الگوی عمومی تدریس از مشهورترین الگوهای طراحی آموزشی است که نخستین بار در سال 1961 توسط«رابرت گلیزر»معرفی شد.3 این الگو پنج مرحله دارد: مرحلهء اول:تعیین هدفهای آموزشی و رفتاری مرحلهء دوم:تعیین پیش دانستهها و ارزشیابی ورودی مرحلهء سوم:تعیین روشها،وسایل آموزشی و کمک آموزشی مرحلهء چهارم:سازماندهی شرایط و فعالیتهای آموزشی مرحلهء پنجم:تعیین نظام ارزشیابی(مرحلهای و پایانی)و سنجش عملکرد آموزش(تدریس) جای رسام چون این الگو برای همهء دورههای تحصیلی و دروس کاربرد دارد، به الگوی عمومی تدریس معرفی شده است.اکنون هر کدام از مراحل الگو را با ذکر مثالهای عینی از مواد درسی زبان و ادبیات فارسی به تفضیل شرح میدهیم تا نکات مهم و اساسی آن روشن گردد.آموزش هدفمند زبان و ادبیات فارسی ایجاب میکند.معلم علاوه بر داشتن آگاهیهای لازم در زمینهء مادهء درسی،دربارهء شیوههای طراحی، تدریس و ارزشیابی آن نیز دانش و مهارت کافی داشته باشد.به همین منظور در این شماره یکی از سادهترین و عمومیترین الگوهای طراحی آموزشی به نام«الگوی عمومی تدریس»تشریح میگردد. آموزش یکی از مسائل بسیار مهم نظامهای تعلیم و تربیت عصر حاضر است.منظور از آموزش،ارائه مجموعهای از اطلاعات،مهارتها و نگرشهای مثبت دربارهء موضوعی معین است که از قبل برای گروه سنی خاصی طراحی و برنامهریزی میشود و در شرایط زمانی معینی به اجرا در میآید.سپس نقاط ضعف و قوت آن از طریق ارزشیابی و اعتباربخشی مشخص میگردد و در نتیجه در مراحل و گامهای بعدی نارساییها کاهش مییابند. نگارنده قصد دارد طی سلسله مقالاتی،دربارهء نتایج تحقیقات آموزشی و یافتههای نوین الگوهای آموزشی اطلاعات تازهای را عرضه کند.باشد که برای دبیران زبان و ادبیات فارسی در تدریس این مادهء درسی به کار آید.به همین منظور در هر شماره یکی از الگوهای طراحی آموزشی، تدریس و ارزشیابی به همراه مصداقها و شواهد عینی از کتابهای زبان و ادبیات فارسی ارائه خواهد شد تا به کارگیری صحیح الگوهای آموزشی،مطالب و مفاهیم به آسانی آموخته شود و میزان یادیگیری افزایش یابد. 2Lمنظور از الگوی تدریس در مفهوم کلی،چهارچوب معینی است که عناصر مهم تدریس در پیکرهء آن پیشبینی میشود.اگر الگو برای طراحی آموزشی باشد،کل فرایند آموزش مورد توجه خواهد بود اما اگر برای ارائهء محتوا به دانشآموزان باشد،فقط به عنوان یکی از شیوههای تدریس مورد استفاده خواهد بود.پیشبینی و شناخت اجزاء و عوامل مؤثر در تدریس زبان و ادبیات فارسی به معلم کمک میکند تا در انتخاب روشهای مناسب،آگاهانه عمل نماید.تدریس فرایندی است که به دانش،مهارت و نگرش معلم،اطلاعات و توانایی دانشآموز،شرایط و امکانات آموزشی،اجتماعی و فرهنگی و...بستگی دارد.با توجه به این که معلم قادر نیست همهء عوامل را برای هر جلسه تدریس بررسی و کنترل کند، لازم است چهارچوبی در مقیاس کوچک طراحی شود تا معلم بتواند با توجه به الگوی انتخابی خود،به سازماندهی فعالیتهای آموزشی بپردازد.انتخاب الگوی تدریس مناسب،جریاندهی-یادگیری درس زبان و ادبیات فارسی را آسان میکند و رغبت دانشآموزان را به این درس میافزاید. روشهای تدریس برحسب فعالیت یا عدم فعالیت دانشآموز به دو دستهء فعال و غیر فعال تقسیم میشوند.در الگوهای تدریس غیرفعال، دانشآموز موجودی انفعالی است و معلم به عنوان انتقال دهندهء اطلاعات، مسئولیت اصلی آموزش را برعهده دارد.او تلاش میکند ذهن دانشآموزان را با انبوهی از مفاهیم،اصول و اصطلاحات درسهایی مثل تاریخ ادبیات آرایههای ادبی،زبان فارسی و ادبیات فارسی انباشته سازد
خلاصه ماشینی:
"هدفهای زیر نمونههایی از اهداف مهارتی به شمار میروند: کتاب زبان فارسی:1-توانایی بحث و گفتگو دربارهء پدیدهء زبان 2-توانایی نوشتن شرح حال خود و خواندن آن در کلاس کتاب ادبیات فارسی،1-توانایی قرائت اشعار همراه با لحن و آهنگ مناسب 2-توانایی سخنرانی دربارهء یکی از شعرا در جمع دانشآموزان کتاب آرایههای ادبی:1-توانایی استدلال و اظهار نظر دربارهء کاربرد آرایههای ادبی 2-توانایی مطالعهء یک نوشتهء ادبی به منظور تشخیص آرایههای ادبی آن کتاب تاریخ ادبیات:1-توانایی پژوهش و تحقیق به شیوهء علمی دربارهء یکی از بزرگان ادب فارسی 2-توانایی سخنرانی یا تهیهء مقاله دربارهء شعر دورهء مشروطه دوم-تعیین پیش دانستهها و ارزشیابی ورودی معلم در این مرحله باید پیش دانستهها با رفتارهای ورودی لازم برای یادگیری درس جدید را مشخص کند.
بازخورد حاصل از این ارزشیابی معلم را آگاه میسازد که آیا دانشآموزان برای یادگیری درس جدید آمادگی دارند،بر اطلاعات و مهارتهای پیش نیاز تسلط کافی دارند یا این که لازم است قبل از شروع درس جدید با آنان دربارهء پیش دانستهها تمرین کند؛مثلا، برای ارزشیابی ورودی این درس میتوان سؤالات زیر را طراحی کرد: دانشآموزان تا چه حد قادرند به سؤالات زیر پاسخ دهند: 1-آیا میتوانند به تمرینها و سؤالات درس قبلی(زبان چیست؟) پاسخ صحیح دهند؟ 2-آیا ویژگیهای فعل را بیان میکنند؟ 3-آیا در جملههای داده شده نهاد و گزاره را نشان میدهند؟ 4-آیا شناسههای افعال ماضی و مضارع را نام میبرند؟ 5-آیا با مصدرهای مشخص شده فعل ماضی و مضارع میسازند؟ 6-آیا افعال تعیینشده را با شناسههای آنها صرف میکنند؟ 7-آیا نهاد اختیاری و اجباری جمله به درستی میشناسند؟ سوم -تعیین روشها و وسایل آموزشی(تدریس) روش تدریس مناسب و مطلوب است که به دانشآموزان کمک کند تا همهء اهداف درس را یاد بگیرند؛بنابراین لازم است با توجه به مفاهیم درس،شرایط و امکانات و ویژگیهای دانشآموزان، از وسایل و روشهای تدریس مناسب استفاده شود."