خلاصه ماشینی:
"حتی من به یاد دارم آقای اسکویی در وزارت فرهنگ و هنر فیلمنامهیی نوشت که براساس آن فیلمی به نام«وامپیر»ساخته شد یا شخص دیگری که در آمریکا سینما خوانده بود فیلمنامهیی تحت عنوان«زنی به نام شراب»نوشت که در وزارت فرهنگ و هنر ساخته شد ولی روی نمایش دادن آن را نداشتند!آقای مهرجویی به عنوان یک نویسنده با عواملی فیلم«گاو»را کار کرد که با متن خوب آقای ساعدی همراه بود و از تلویزیون آن دوره نشان داده شد؛فیلم گاو گرفت و شاید همین باعث نجات سینمای ایران شد،کما اینکه ممکن بود الآن ما هم مثل کشوری چون عربستان سعودی نه سینما داشتیم و نه میزگردهای اینچنینی،شاید بهتر باشد اینگونه بگوییم که فیلمنامه از چه زمانی مهم قلمداد میشود؟ در ایران دانشکدههای بسیاری وجود دارند که در آنها فیلمنامهنویسی تدریس میشود،اکثرا هم میگویند مشکل سینمای ایران فیلمنامه است؛سؤالی که من اغلب میپرسم این است که آیا سینمای ما مشکل کارگردان،طراح صحنه، تهیهکننده و غیره ندارد و همهی مشکلات در فیلمنامه خلاصه میشود؟!اگر فیلمی را به خاطر فیلمنامهی بد آن موفق نمیدانیم، جای این سؤال است که چرا کارگردان از ابتدا آن را کارگردانی کرده!؟دیروز در سایتی میخواندم برای پروژهی«چهل سرباز» میلیاردها تومان هزینه شده.
آذین:در این جلسه بیشتر راجع به مسایل و میانداری بخشهای دولتی و خصوصی بحث شد،بهتر نیست کمی هم به مشکلاتی که بهطور مستقیم متوجه فیلمنامهنویس است پرداخته شود؟ توحیدی:خانم نجم در ارتباط با نوشتن گروهی صحبت کردند؛ دستمزدها به قدری پایین است که جایی برای کار گروهی باقی نمیماند،در ضمن مگر چند درصد فیلمنامههای سینمای ایران توسط فیلمنامهنویسان نوشته میشود؟!بنده سال گذشته آمار جشنوارهی فجر را گرفتم،از تعداد 60 و اندی فیلم تنها 15 فیلم بودند که فیلمنامهی آنها را فیلمنامهنویس تحریر کرده بود."