خلاصه ماشینی:
"پیش از این هم عکس گرفته بودی؟ نه،کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان محلهء جعفریه،نزدیک عباسی گمرک،یک مسابقه نقاشی برای نوجوانان برگزار کرده بود که جایزهاش دوربین بود،من هم کاغذ شیرینی(کاغذهای کاهی که آن زمانها زیروروی شیرینیها میگذاشتند)برداشتم و به کمک همشیرهام روی آن نقاشیای کشیدیم.
حدود چهل حلقه فیلم بود که وقتی چاپ کردم،داخل کاور قرار دادم و روی آن هم نوشتم:«رضا برجی-فاو»به این صورت آنها را دستهبندی میکردم.
برخورد شهید آوینی با شما در خصوص موضوع عکاسی و فیلمبرداری جنگ چه بود؟ در پنج شش جنگ شرکت کرده بودم و بهعنوان عکاس و فیلمبردار حضور پیدا کرده بودم.
بعد از بیست بار مأموریت رفتن و کار در جنگ و تأثیر شهید آوینی روی بچههای روایت فتح،میدانستیم کدام صحنهها به درد فیلمبرداری میخورد.
» به نظر خودتان قبل و بعد از حضور در روایت فتح،چه تفاوتهایی در عکسهای شما به وجود آمده است؟ قبل از آشنا شدن با آقا مرتضی چیز خاصی برای قیاس کردن ندارم.
گفتوگوی ما قرار بود در خصوص عکاسی دفاع مقدس باشد، اما رفت به سمت خصوصیات اخلاقی شهید آوینی،ایشان چقدر در بهبود عکاسی شما مؤثر بود؟ بعد ازظهر پنجشنبهها با آقا مرتضی به بهشت زهرا میرفتیم.
به آقا مرتضی گفتم: «میدانید اگر برای این موتورسوار،اتفاقی بیفتد آن سه نفری که آن پایین هستند تکهتکه خواهند شد؟»در پایین سه نفر دیگر رقص کولی میکردند که مثلا جذابیت کار بیشتر شود.
اگر به میر هاشمی بگویید چرا برای جنگ عراق،عکاس نفرستادید پاسخ خواهد داد:«باید به هر عکاس دو سه هزار دلار میپرداختم و این برابر با کل بودجهای است که برای یک سال در اختیارمان قرار میدهند."