خلاصه ماشینی:
"مقدمه در مورد منشأ شناخت(شناسایی)انسان و ملاک اعتبار یا عدم اعتبار معرفت انسان در طول تاریخ فلسفه، نظریات مختلف و متنوعی ارائه شده است؛ ولی از یک جهت میتوان همه این نظریات متفاوت فلاسفه متقدم، متأخر و معاصر را به سه دسته کلی تقسیم نمود: 1-مکتب اصالت تجربه، تجربهگرایی، مذهب تجربی، تجربه باوری.
تئوریپردازان این مکتب، بر این باورند که به یک اعتبار همه معلومات ما ناشی از تجربه است و بدون تجربه ما هیچ علم و آگاهی 1l نداریم، و از جهت دیگر بعضی از معلومات، بالاخص اصول اولیه و بدیهی(خود پیدای)عقلی ما، تنها از طریق عقل به دست میآید و تجربه در اثبات آنها دخالتی ندارد.
نکته دیگر که مؤید است این است که کانت حد وسط بین عقلگرایان و تجربهگرایان است، نظریه او در باره«علم»است از نظر کانت به«معرفتی که واجد قضایای تألیفی مقدم بر تجربه(پیشینی)باشد» میتوان علم اطلاق نمود، در غیر این صورت نمیتوان بدان علم اطلاق کرد.
(36) مفهوم تجربه از نظر جان لاک جان لاک بعد از رد فطریات در کتاب اول، کتاب دوم خویش را با بحث درباره تصورات آغاز میکند و در آغاز این سؤال را مطرح میکند:ما اگر قائل شویم که ذهن انسان مثل کاغذ سفید نانوشتهای است، چطور ذهن این همه معلومات فراوان را کسب میکند؟بعد خودش به این سؤال پاسخ میدهد که تمام این معلومات را از طریق تجربه کسب کردهایم و هیچ معلومات ماقبل تجربی(پیشینی)نداریم.
حال اگر قضیه «مجموعه زوایای مثلث 180 درجه است»را به عنوان جزئی از دستگاه هندسه اقلیدسی در نظر بگیریم، قضیهای را وصف عالم خارج قرار دهیم، در این صورت یک قضیه تألیفی است، اما دیگر پیشینی نیست."