خلاصه ماشینی:
"سابقهء شاهنامهخوانی به قدمت خود شاهنامه است1و از نقالی هم باوجوداین احتمال که پیشینهء دیریازی در ایران دارد،از دورهء صفویه به بعد اسناد مکتوب و اشارات صریح در دست است،اما برخلاف این دو فن،دربارهء روایات مردمی/شفاهی از شاهنامه به همان دو دلیل مذکور(صبغهء شفاهی/عامیانه بیشتر و محدودیت دامنه نقل و رواج آنها یا بومی/محلی بودنشان)قراین و مآخذ مکتوب بسیار نادری وجود دارد و مشهورترین آنها مجموعه سه جلدی«فردوسینامه»به کوشش مرحوم استاد سید ابو القاسم انجوی شیرازی است که آن هم متأخر و مربوط به روزگار معاصر است و از گردآوری و تدوین روایات شفاهی/مردمی امروزی فراهم آمده است.
به استناد این تفاوتها به ویژه انتقال محل وقوع نبرد رستم و سهراب به ناحیهای در شمال ایران،به احتمال بسیار گزارش ابن اسفندیار برپایه روایتی شفاهی از داستان شاهنامه در میان مردم طبرستان بوده است و با توجه به زمان تألیف تاریخ طبرستان(316 هـ ق)آن را باید از کهنترین روایتهای مردمی/شفاهی شاهنامه شمرد که در عین حال سابقهء هشتصد و چند ساله این کار را در سنت عامیانه ایرانی عیان میکند.
01 در دستنویس شاهنامهء سعدلو/دایرة المعارف بزرگ اسلامی که کتابت آن به نظر چند تن از نسخهشناسان برجسته مربوط به سدهء هشتم هجری است،11در داستان رستم و اسفندیار آنجا که سیمرغ روش ساختن تیر از چوب گز را به رستم میآموزد،این پنج بیت افزوده شده است: جز این کر[گز]نیاید بدو کارگر سلاح یلان جهان سر بسر که زردشت خواندهست بروی فسون بود پیش او تیغ و زوبین زبون به افسون یکی تشت پر آب کرد فرو ریخت بر تارکش آب سرد دلاور دو دیده به هم برنهاد از آن پس کجا چشم را برگشاد بدو گفت آوخ که در کارزار از این خشم[گردد]او بر او کار،زار21 موضوع این پنج بیت الحاقی مشابه روایت شفاهی/مردمی مذکور است و در هر دو:(1) زرتشت به دست خود بر سر و پیکر اسفندیار آب میریزد."