چکیده:
تمثیل در آثار مولانا-بویژه در مثنوی-علاوه بر شیوهء بیان،نمایانگر نوعی اندیشه و جهان نگری است.در«فلسفهء تمثیلی»مولانا آنچه استفاده از این شیوه را-به عنوان اصلیترین سبک روایی حکایات-الزامی میکند،لازمهء صدور معقول در محسسو است که مفاهیم مجرد و فرامادی را صورتی ملموس و قابل دریافت میبخشد.مولوی بنیادهای نظری این اندیشه را در یکی از مقالات فیه ما فیه بیان کرده و در مثنوی بهطور عملی این اندیشه را به تصویر کشیده است.
این فلسفهء تمثیلی که بر ماهیت دوبعدی تمثیل-روساخت روایی و ژرفساخت فکری- مبتنی است،ساختاری دووجهیی به حکایت میبخشد که یکی نقش ممثل به داستانی و ادبی و دیگری نقش ممثل روحی و فلسفی را بر عهده دارد و در سبک روایی نویسنده،سلب اولویت از برخی ضروریات داستان چون«تعلیق»را به دنبال دارد.در داستانهای مثنوی می بینیم که این دو وجه ساختاری(ممثل و ممثل به)در خط روایی داستان با شکلی که از آن تحت عنوان«مثلگذاری»یاد میکنیم در کنار هم قرار گرفتهاند.علاوهبراین،یکی دیگر از جلوههای تمثیل در آثار مولانا،«تفسیر تمثیلی»است که در توصیف بنمایههای رمزی و مضامین پوشیدهء داستانی به کار میرود و مهمترین کارکرد آن در هریک از اشکالش،«تعلیم» است.
خلاصه ماشینی:
"این فلسفهء تمثیلی که بر ماهیت دوبعدی تمثیل-روساخت روایی و ژرفساخت فکری-
ضمنی داستان خود،معنایی فراتر از معنای ظاهری آنها منظور کرده است که این لایهء زیرین
این داستان تمثیلی دو بعد دارد:یکی بعد نزدیک که سطح روایی داستان یا حکایت را
تمثیل به وجود میآید تا این نشانهها را در اختیار ذهن گیرندهء پیام(مخاطب)قرار دهد و
از نمایش سبک روایی صرف،نمایندهء نظام فکری راوی داستان است که قصه را به عنوان وجه
مولانا بیپردهترین تشریح را از نظام فلسفی تمثیل در فیه ما فیه بیان کرده است که میتواند
در این نظام معنایی،پردازندهء حکایت تمثیلی(مؤلف)داستان را دامی برای صید معانی وحدت
چنین قرائیت از کارکرد فلسفی مثال-که از آن به«فلسفهء تمثیلی»تعبیر کردیم-باعث شده است در ادبیات تمثیلی مولانا در مثنوی،اگرچه با شکلی از داستانپردازی روبهرو باشیم،قصه
بیان ادبی نیز ساختاری دووجهی را به روایت تمثیلی مولانا بخشیده است که فضای هر قصه
اصل فکری و معنوی قبل،میانه و یا بعداز حکایت تمثیلی بازگو میشود به این صورت که این
خود این حکایت مرد میراثی نیز در دل داستان دیگری(قلعهء ذات الصور)روایت شده که داستانی بلند است و مولوی بارها آن را قطع کرده،فقرههای فرعی
آشنا و شناختهشده برای ذهن مخاطب را با مشرب عرفانی خاص خویش تفسیر کرده است.
ذاتا دارای ماهیت«چندمعنایی»است به تمثیلی تبدیل میشود که بیش از یک معنا ندارد(«یک معنایی»)و این معنا همان است که مفسر با طرح پیشفرض خود از متن اراده کرده بوده
تمثیل این ویژگی را دارد که با تکیه بر منطق استعاری و تأثیرگذاری روانی خود بر ذهن و
Shaw,Harry,A Dictionary of Literary Terms,New York,1972."