چکیده:
در این مقاله ضمن تشریح و بررسی مآخذ داستان موسی(ع)و شبان و نظیرههای آن در ادبیات ایران و سایر ملل،مشخصا دو داستان مکتبخانهای متأثر از موسی(ع)و شبان را با نامهای موسی(ع)و سنگتراش و مهمانی شبان،معرفی و بررسی میکنیم.سپس با نگاهی ساختار شناسانه،عناصر داستان،چون پیرنگ،شخصیت،گفتگو،زاویه دید، روایت،لحن،مکان و زمان را باتوجه به شگردهای داستانپردازی مولانا میکاویم. تکیهء اصلی مقاله بر جنبههای ساختاری است نه محتوایی که بررسی محتوای داستان خود بحث دیگری میطلبد،لیکن در تبیین ساختار داستان،ناگزیر به برخی جنبههای نمادین و محتوایی نیز تا حد ضرور و مقدور اشاره میشود.همچنین بخش عمدهای از مقاله به کاوشهای متنشناسی و مأخذیابی اختصاص مییابد تا هم تکملهای بر مأخذ قصص مثنوی اثر علامه فروزانفر باشد و هم یافتههایی نو در زمینهء داستان.
خلاصه ماشینی:
"داستان چنین است: سنگتراشی در کوه طور در حال مناجات با خداوند چنین میگوید: تو کجایی درمیان آسمان چند باشی پیش چشم ما نهان خوب باشد کوبیایی در زمین در بر ما یا اله العالمین خانهء سنگی تراشم بهر تو چاکر درگاه باشم بهر تو خوش بود اینجا اندر کوهسار ارغوانی لالههای مرغزار گر تو خواهی گشت صحرایی کنی با من آیی و تماشایی کنی دزد یاغی نیست اینجا این زمان تو بیا ما مترس از کافران گر شغال و خوک آید یا پلنگ بشکنم پهلوی ایشان را به سنگ گرگ آید سنگ با کلوه زنم شیر آید تیشه بر گردن زنم روز ار رویت بپرانم مگس شب به گرد خانه گردم چو نعش (ص 2) پس از این مناجات،خانهای سنگی میسازد و تمام وسائل خانه را مهیا میکند: خشت سنگی بر نهادی پشت در کوزهء پر آب پهلویش دگر (ص 03) و اینگونه با صد آه و درد منتظر خدا میماند و باز مینالد و خدای آسمان را به خانه سنگیاش در زمین دعوت میکند و شرح خدمات خود را بیان میدارد: من تو را اول بشویم دست و پا آب پایت را خورم چون کیمیا خوان بیارم در بر تو آن زمان خود شوم بر درگه تو پاسبان سرد شد بهر تو آتش میکنم گرم باشد هرزمان بادت زنم آب خواهی کوزه بر دستت دهم نان خواهی سفره بر پشتت نهم دنبه خواهی از برایت آورم جبه خواهی از برایت آورم (ص 3-4) بلافاصله،نزد چوپانان میرود و گوسفندی را برای قربانی کردن میخرد و بین راه امیدوارست تا به خانه میرسد،خداوند هم از راه رسیده باشد و با خود میاندیشد تا زمانی که او در خواب است من کبابی برایش آماده میکنم."