چکیده:
ساختار حکایات پریان نیز سازگار است.همین ویژگیها سبب شده است که مناقبنامهنویسان بعدی مولانا همه از حکایات رساله سپهسالار بهره بجویند.کرامات به اعمال خارق عادتی گفته میشود که از اولیا سر میزند.از روزگاران گذشته تا امروز،حکایات فراوانی درباره کرامات از اولیا نقل و شایع شده که یکی از دلایل عمده آن،کرامت خواهی و کرامتجویی کسانی بوده است که داستانهای کرامتی را با آرزوها و خواستههای خود هماهنگ دیدهاند.از دلایل دیگر رواج آن میتوان به بیان کرامات در قالب داستانهای جذاب اعتقادی مردم به مشایخ و بزرگان اهل معنا اشاره کرد.فریدون بن احمد سپهسالار که چهل سال مرید و ملازم مولانا بوده،چهل حکایت از کرامات مولانا در بخش کرامات رساله خود آورده است.نقدوبررسی این حکایات نشان میدهد که هرچند حدود یک چهارم آنها فاقد درونمایههای کرامتی است،دارای ویژگیهای دیگری است که به اهداف کرامت نامهنویسی کمک شایانی میکند.سایر حکایات نیز غالبا از نظر موضوع و ساختار با اصول و معیارهای داستانپردازی و نقد ادبی مطابقت دارد و از ارزش ادبی ویژهای برخوردار است.از سوی دیگر چون در حکایات کرامتی رساله سپهسالار تا حد امکان،اصول واقعگرایی رعایت شده،کرامات نقل شده در این کتاب واقعنما و باورپذیر شده و از نظر اصول و شگردهای داستانپردازانه نیز ارزش و اهمیت ویژهای یافته است.تطبیق بعضی از حکایات سپهسالار با قواعد ریختشناسی داستانهای پریان نشان میدهد که این حکایات با
خلاصه ماشینی:
"از آن گذشته انسانها و بویژه عوام،غالبا عینیتگرا هستند تا ذهنیتگرا و موضوعات ملموس را از مباحث انتزاعی بهتر درک میکنند؛ازاینرو همواره درپی شواهد حسی و ملموس هستند یا پیوسته میکوشند مفاهیم انتزاعی و دشوار را با تشبیه کردن به نمونههای حسی یا ارائه کردن تمثیلهای عینی،قابل فهم و درک سازند: چون که با کودک سروکارت فتاد هم زبان کودکان باید گشاد (مولوی،8731،بیت 4/6752) شیوه و روش قرآن کریم نیز چنین بوده است؛زیرا در این کتاب آسمانی،مفاهیم پیچیده در قالب داستانهای تاریخی آمده،چنانکه وصف بهشت و جهنم را در قالب تمثیلات و توصیفات حسی کرده و آنجا که درک عوام از فهم کنه حقایق عاجز مانده، آنان را به تدبر در آیات قرآن فراخوانده است و چون باز هم در درک آن کاهلی کرده یا با آن عناد ورزیدهاند از ایشان بارها با صفت«لا یعقلون»یاد کرده است؛حتی اینکه پیامبران به رغم وجود دلایل و شواهد عقلانی روشن و فراوان،ناچار شدهاند برای اثبات ادعای رسالت خویش به ارائه معجزات عینی و ملموس دست یازند بههمین دلیل بوده است؛به قول مولانا: گره انکار آمدی از هر بدی معجزه و برهان چرا نازل شدی خصم منکر تا نشد مصداق خواه کی کند قاضی تقاضای گواه معجزه همچون گواه آمد زکی بهر صدق مدعی در بیشکی طعن،چون میآمد از هر ناشناخت معجزه میداد حق و مینواخت (مثنوی:7831:25-6/7434) تاریخچه شاید ظهور کرامات اولیا نیز از ارائه معجزات انبیا متأثر شده باشد؛زیرا بشر عادت کرده بوده است برای حصول اطمینان از صحت ادعای رهبران دینی و معنوی از ایشان بخواهد اموری را بر وی عرضه کنند که دیگران از انجام دادن آن عاجز باشند و بر همین قیاس از مدعیان ارتباط با مبدأ هستی نیز خواهان ارائه شواهد ملموس و قابل درکی بوده است."